خلاصه ماشینی:
"»(ص 198 و 199) روایت داستان در قالب یک سفر و پرداختن نوبتی به موقعیتها،مکانها و آدمها و مردمان گوناگون و به شیوهیخطی پیش میرود؛بنابراین،حجم رمان بستگی مستقیم به تعدد موقعیتها و حوادث دارد و ویژگی عمدهی آن همهمانا«شناخت تدریجی و نوبتی»دادههای خاصی است که از جنبههای مردمشناختی و جامعهشناختی معینی برخوردارندو البته بخشهای غیر داستانی زیادی هم در رمان هست که قبلا به انها اشاره شد؛وجود این بخشها در رمان بیشترمربوط میشود به تعمداتی که نویسنده برای جامعیت اثرش داشته است؛او میکوشد همه چیز را توضیح دهد و همینمنجر به آن شده که در جاهایی از وجوه روایی و داستانی اثر فاصله بگیرد و لحناش گزارشی شود: آبادی به معنای اب شود؛آبی که قطره قطره از صخرهای میچکید یا گاهی به صورت چشمه یا حتیحوضچهای بود.
کاراکترهای این رمان به رغم حجیم بودن اثر و فرصتهای زیاد برای پرداختن به آنها از لحاظ شخصیتپردازیچندان باورپذیر و توجیهشدنی نیستند و با آنکه رمان کاراکتر محور هم هست،اما حتی کاراکتر اصلی7یعنی نارمر در ذهنخواننده به طراحی و توجیه ذهنی کامل درنمیآید؛در اصل غیر از نارمر(که ظاهرا به عنوان یک ولیعهد نوجوان برایتصدی حکومت فروعون آیندهی مصر معرفی شده است و نیز کاراکتر نیتو)کاراکترهای نوجوان مهمی در رمان نیستند واین دو کاراکتر مهم هم به طور متناقضی گفتار و رفتارشان خصوصیات گروه سنی بالاتری را به نمایش میگذارد؛مثلاخود نارمر آخرین سالهای کودکیاش را میگذراند و حدود ده سال دارد(او طی حوادث بعدی رمان نهایتا نوجوانی حدوادسیزده ساله میشود،ص 328)،اما در همان سن ده سالگی در عمل و گفتار از بردارش که یک جوان بیست ساله است،اندیشمندتر و بزرگتر به نظر میرسد: هائوک در ابتدای بیست سالگی بود و تقریبا دو برابر نارمر سن داشت."