خلاصه ماشینی:
"اندیشههای حاکم برنوشتههای مرادی کرمانی در ساختار قصههای اوبررسی شده و نتیجهی به دست آمده حاکی از فقر توأم با عزتنفس،آموزشهایی غیر مستقیم و تأکید برحقوق کودکان از مهمتریندرونمایههای داستانهای اوست و همچنین استفاده از صور خیال در آثار او نظیر خیالپردازی و تشبیهها و چگونگی استفاده ازترفندهای هنری استعاره و همچنین استفاده این نویسنده از مجاز و کنایه،به منظور پرهیز از بیان صریح و توصیف بهتر اشخاص ومناظر و صحنهپردازیها باعث شده تا نثرش بردل خوانندهی کتابهایش بنشیند.
شناخت هوشنگ مرادی کرمانی،نویسندهی زبردست ادبیات کودکان و نوجوانان کشورمان،و آشنایی با آثار بیشمار او که هرکدام حرفی برای گفتن دارد و بررسی سبک و نثری که مخصوص به خود نویسنده است در این مقاله مد نظر است،چرا که آثار اوخصوصیاتی دارد که قصههای وی را از آثار دیگر جدا میکند.
را خلق میکندکه بخشی از آن،ریشه در واقعیت دارد و نویسنده در کودکی خود نمونههایی شبیه به آن را تجربه کرده است و بخشی از آن،زاییدهی فکر و خیال اوستکه به کمک هوشنگ صهپرداز از آن مدد میگیرد تا بتواند با افق فکری خواننده دمساز شود و خوانندهرا جلب کند و کشش و جذابیتی بوجود آورد که سرچشمهی لذت ذهی و باعث برانگیختن احساسات لطیف و عمیق خوانندهاشبشود.
هوشنگ مرادی کرمانی در ساختار داستانهای خویش از این شیوه بهرهمند شده است،یعنی به مدد«خیالخلاق»به آفرینش اشخاص،مناظر و حوادث پرداخته است؛و برای این کار از خاطرات کودکی و جوانی و محیط زندگی و اشخاصواقعی،الهام گرفته و برای اینکه این جهان بازساخته را باورپذیر سازد از صور خیال بهره گرفته است."