خلاصه ماشینی:
"هیچ شکی در تحولات سکولاریستیشئون مختلف زندگی بشر غربی نیست؛اما پرسش این است کهآیا همان زمینهها و پیشدرآمدهایی که در غرب بوده و اسبابپیدایش این رخداد را فراهم کرده است در دیگر کشورها نیزوجود دارد؟از طرفی پرسش اساسیتر رخ مینماید:آیا ادلهایکه غربیان برای تحدید دخالت دین در امور اجتماعی و سیاسیو اخلاقی اقامه کردهاند توانایی اثبات چنین چیزی را دارد یافهم نادرست از دین و آموزههای آن باعث این برداشت شدهاست؟نیز باید دید کدام اصول و مبانی در این موضوع مفروضگرفته شدهاند،تا براساس آن بتوان قضاوت کرد که آیا متناسببا فرهنگ دینی و اسلامی ما نیز میتوان چنین رویکردی رادر پیش گرفت یا خیر؟بنابراین ضروری است که برای یافتنپاسخ این پرسشها،پژوهشی جامع درباره این مسائل انجامشود.
نتیجه این فصل را میتوان در چند گزاره،به این شرحخلاصه کرد: 1)سکولاریسم گرایش طرفدار و مروج حذف یا بیاعتناییو به حاشیه راندن نقش دین و باورهای دینی،در ساحتهایگوناگون زندگی انسان است؛ 2)سکولاریسم با سکولاریزاسیون از جهانی شباهت و درعین حال تفاوتهایی نیز با آن دارد؛ 3)بین سکولاریسم به منزله یک مکتب فکری وایدئولوژیک و لائیسیم تفاوت هست؛ 4)برای مفهوم اخلاق دستکم هفت معنا بیان شده استکه در این بحث،معنای ویژه مرکب از معانی اول تا پنجم موردنظر است؛ 5)اخلاق سکولار گرایشی در اخلاق است که خواستاردخالت انحصاری و مطلق عقل خودبنیاد و علم تجربی درتنظیم اصول و ارزشهای حاکم بر امور زندگانی بوده،سعادتدنیوی و رفاه مادی او را به منزله عالیترین هدف مدنظر دارد؛ 6)ویژگیهای اخلاق سکولار از این قرارند:نفی دین یابیتوجهی به آن در تنظیم قواعد اخلاقی،اصالت دادن به زندگیمادی در تنظیم رفتارها،محافظهکاری،قلب مفاهیم اخلاقی،جابهجایی فضایل یا رذایل،کمتوجهی به مسئله نیت،حقگراییدرمقابل تکلیفگرایی،نسبی و ذهنی شدن ارزشهای اخلاقی،تقدسزدایی از آموزههای اخلاقی و تکثرگرایی."