خلاصه ماشینی:
"ازاینرو،پرسشهای محوری آن معطوف به سنجشبضاعت بنیانهای معرفتشناسی،پایههای روششناختی وبهرههای منطقی تفسیرپژوهی مسلمانان و یافتن رخنهها وآسیبهای معرفتی است که متوجه این حوزه از مطالعات وپژوهشهاست و به فرجام،میخواهد آشکار کند که اینمطالعات پساتفسیری چه میزان در تبیین واقعیت متکثرتفاسیر قرآن کامیاب و کارآمد بودهاند؟ براین اساس،الگوها و تفسیرپژوهیهای ششگانهپیشگفته را با پرسشهای زیر روبهرو ساخته است: 1.
سپس،با اشاره به آمیختگی و تمایزنایافتگیسطوح معرفتی در تفسیرپژوهی مسلمانان،از دشوارههایراه در پژوهش حاضر سخن میگوید و در ادامه،باب بحثنسبتا مبسوطی را در تفسیرپژوهی گولد تسیهر میگشاید تااولا نمونهای از تفسیرپژوهی جامع قرآنپژوهان غربی را درکنار شش الگوی تفسیرپژوهی جامع در جهان اسلام بنشاند وامکان مقایسه و بررسی تطبیقی میان این دو قلمرو را فراهمآورده باشد و هم دادههای لازم برایپاسخ به این پرسش را تدارک کردهباشد که«تفسیرپژوهی مسلمانانچه میزان تحتتأثیر کار گولدتسیهربوده و چه میزان با مبانی و روش آنهمسو و همسنخ است؟».
چنین شد که ساحت تفسیرپژوهی مسلمانانتحت الشعاع رویکردها و ملاحظات ایدئولوژیک قرارگرفتو تفسیرپژوهان هریک از موضع و پایگاه مذهبی و فرقهایخویش،به تعیین درست و نادرست،معتبر(به تصویر صفحه مراجعه شود)و نامعتبر،و یجوز و لا یجوز تفسیر و روشهای تفسیریپرداختند و در این میان،کارکردهای معرفتی تفسیرپژوهی،باکارکردهای غیرمعرفتی آن درآمیخت.
به دیگر عبارت،همه آنها با رویکردی پیشداورانه وارد تفسیرپژوهی میشوندو پیشاپیش یک(به تصویر صفحه مراجعه شود)روش و یا گونه تفسیری را بهمثابه،تفسیر مطلوب و مقبولپذیرفتهاند،و آن را چونان«میزان»برای تفاسیر در میانمیآورند و سایر گونهها و روشها و به تبع،فرآوردههایتفسیری را با آن میزان میسنجند."