خلاصه ماشینی:
"برای مثال او در این کتاب عنصر اجتماعی و نهادی هنر رانادیده گرفته است و نیز برخلاف دیدگاههای امروزی،اعتقادی بهعلم زیباییشناسی به عنوان شاخهای از فلسفه ندارد.
سانتایانا درباره لذت طبیعی و زیبایی در بند هفت به تشریح تمایز بینلذتهای زیباییشناسانه و طبیعی میپردازد و معتقد است که لذتهایزیباییشناسانه ما از شرایط فیزیکی بدن ما حاصل میشوند ولی برخلافلذتهای فیزیکی به اندامهای حسی توجه نمیکنیم.
9بنابراین سانتایانا در بند هشتم چنین نتیجهمیگیرد که وجه امتیاز لذت زیباییشناسانه در بیغرضی آن نیست ومعتقد است که اگر ما هیچ علاقهای به خوشی و سعادتمان نداشتیم آنوقت میتوانستیم بگوییم که اشیاء زیبا یا زشت هستند.
امانمیتوان چنین نتیجه گرفت که این سودمندی و کارایی است که شیءرا زیبا میکند و زیبایی کاملا وابسته به سودمندی هم نیست چون دراین صورت نقش تخیل هنرمند و ذهن او نادیده گرفته میشود.
زیبایی ضامن هماهنگی ممکن بین نفس وطبیعت و در نتیجه بنیاد ایمان به برتری خیر است»25 لاحظات انتقادی چند نکته انتقادی میتوان دربارهی زیباییشناسی سانتایانا بیان کرد:نخست اینکه امروزه هیچ شکی وجود ندارد که علم زیباییشناسی و فلسفههنر شاخهای از فلسفه محسوب میشود.
نکته دیگر این است که امروزه با ظهور سبکها و نظریههای نویندر ساحت هنر چنان تعاریف مختلفی از ماهیت هنر ارائه گردیده کهنمیتوان به هیچ یک از آنها کلیت و عمومیت داد و تعریف سانتایانا ازهنر و زیبایی تنها میتواند یک تعریف در بین دهها تعریف از هنر باشد."