خلاصه ماشینی:
"از آنجا که عبارت«مدیریت راهبردی»یا«مدیریت استراتژیک»،عبارتی تخصصی در دانش مدیریت است که مفهوم خاصی را به ذهنمیرساند و نویسنده در فصل دوم کتاب،به برخی از مفاهیم ومدلهای آن اشاره میکند که نشان از آشنایی و تخصص وی در اینمقوله دارد،ولی ارتباط وثیقی-لا اقل در متن و فصول دیگر کتاب-بااین مقوله دیده نمیشود،به عبارت دیگر،از عنوان کتاب که مدیریتراهبردی عصرمدار است،چنین برداشت میشود که این کتاب نیزدر حوزهی مدیریت راهبردی بوده و درصدد ارائهی مدلی جدید دراین حوزه میباشد،درحالیکه،«مدل برنامهریزی سلولی»که مدلپیشنهادی متفاوت است،لذال انتخاب عنوان دیگری برای کتاب میتواند،مفاهیم موردنظر نویسنده را بهتر و دقیقتر به ذهن برساند.
به عنوان مثال،چشماندازبیست سالهی کشور در این برهه از زمان،چشمانداز تدبیری است کهدر راستای چشمانداز تقدیری تعریف شده است؛که میطلبد اولا:آیندهپژوهان ما درکهای فردی و جمعی ژرفی از چشمانداز تقدیریداشته باشند و شاید لازم باشد که علاوه بر مطالعات فردی و گروهی دراین زمینه،پارهای از دروس حوزوی را نیز بگذرانند؛و ثانیا؛در طراحیچشماندازهای تدبیری تاحد ممکن از رویکردهای هنجاری بهره بگیرندتا بر ساختههای آنها هم ذاتی بیشتری با چشمنداز تقدیری داشته ابشد(ملکیفر و طبائیان،1386) یکی از ویژگیهای کتاب،رویکرد نظری-کاربردی آن است؛بهعبارت دیگر،مؤلف کشیده است که به صورت ملموس و در قالب مثالو نمونه کاربردی،ضرورت موضوع را برای خواننده روشن کند و ازسوی دیگر،کتاب پشتوانهی فکری و نظری خود را نیز از دست ندهد.
در فصل هشتم که به مسائل مربوط به جمهوری اسلامی ایران وسند چشمانداز-که یکی از مهمترین مباحث ایران اسلامی میباشد-پرداخته شده است،حجم مطالب بسیار کوتاه بوده و بخش اعظم این&%04417EOKG044-G% فصل نیز،فقط به ملاحظات نویسنده در مورد محورهای سند چشماندازمیگذرد و تنها در چند سطر کوتاه و به صورت کاملا اجمالی به ارتباطبرنامهریزی سلولی عصرمدار و سند چشمانداز اشاره شده است کهنظر خواننده را تأمین نمیکند و کافی نیست."