خلاصه ماشینی:
"به عنوان اولین پرسش،به نظرشما آیا علوم اجتماعی دینی/بومی بعد از انقلاب اسلامی تبدیل به یکمسئله شده است یا قبل از آن نیز چنین مسئلهای مطرح بوده است؟اگر انقلاب اسلامی سبب طرح جدی این مسئله گردیده است،دلیلآن چیست؟ دکتر حسین بستان:به نظر بنده،میتوان به طور کلی،دو نگاه یارویکرد را در برخورد حوزهی علمیه با علوم جدید مطرح کرد که در ادامهبرآیند آن باید به علم دینی برسد.
امروزه هم،نگاهی که علوم مدرن در توصیف واقعیت عالمارائه میکند و بر آن اساس برای زندگی انسان برنامهریزی خاصیرا پیشنهاد میکند،و نیز نگاه و برنامهای که دین ارائه میدهد،سببطرح این مسئله میشود که آیا ما میتوانیم علمی داشته باشیم کههمان قدر که علم هست،دینی هم باشد؟آنگاه پاسخ این سؤال،درزمانها و عرصههای مختلف،بروزهای مختلفی داشته است.
این مسئله،ناشی از نحوهی ورودحوزههای علمیه یا به طور کلی نهاد دین است یا برخاسته از طرح مسئلهایاست که از سوی علوم مدرن در کشور ما مطرح شده است؟ دکتر سوزنچی:وقتی درگیری بین دو عرصهی معرفتی پیش میآید،خود به خود باید تکلیف این دو حوزهی معرفتی را معلوم کرد.
کتاب ماه:به نظر شما[دکتر سوزنچی]،کسی مثل هابز که به حب ذات بهآن معنای مادی اهمیت میدهد با کسی در فلسفهی اسلامی حب ذات را بهمعنای دیگری به کار میبرد،حتی اگر هردو حب ذات را مبنا قرار دهند،آیاتعریفهای متفاوت باعث شکلگیری دو نظام معرفتی متمایز نمیشود؟ دکتر سوزنچی:بله میشود؛اما این تعریفها را میتوان حذف کردیا نمیشود؟گاه این مسئله در ارتباط با عدهای مطرح میشود که اهللجاجت هستند،اما زمانی که مسئله معطوف به حل مسئلهی علمیاست،این مشکل مرتفع میشود؛حتی اگر برخی قبول نکنند."