خلاصه ماشینی:
"تفسیر انتزاعی 10 سال فاصلهبین این دو روز(اولین سخنرانی[امام]خمینی و روز تدفین او)،تصویرکاملی از رویداد عرضه میکرد؛رویدادی که به ظهور میرسد و ازمیان میرود.
چگونه این کار شدنی بود؟برای مثال اگربعد از بازپسگیری خرمشهر در مه 1982 به جنگ پایان داده بود و گفتهبود حال زمان آن است که ما به خود بپردازیم؛تصمیمی که با سنتهایجنگ سازگار نبود،اما یک پدیدهی تازه در تاریخ بهشمار میرفت.
اما اگر قرار بود بعد از مه 1982 همچنان ادامه یابد،امری مضر بودو شاید به همین دلیل مسئولیت قدرتهای بزرگ جهان بیش از حدبزرگ جلوه داده میشد؛زیرا ما آمادگی ختم رویداد را نداشتیم.
در تحولی غیر از مورد سیمرغ،اما بااصرار در نقش وساطت خود ممکن بود چنین بشنود:«من از تو نفیچیزی را میخواهم که به تو عطا کردهام زیرا این آن نیست».
چهکسی میداند یک زمان در میان زمانهاچهقدر وقت میگیرد؟برای مردم ایران پایان رویداد روز دفن[امام]خمینی بود.
شاید رهایی از رویدادجز با ناپدید شدن کسی که تجسم این رویداد بود امکانپذیر نبود.
میشد چنین نتیجهگرفت که رویدادی صورت نگرفته است و به این ترتیب هستی جدیدمردم ایران که به بهای سنگینی حاصل شده بود نیز زیرسؤال میرفت.
در راه بازگشت از بهشتزهرا اندیشهای که بارها به ذهنمخطور کرده بود عینیت یافت:درمورد ایران میتوان گفت آنچه بریک فرد وارد میشود میتواند به یک ملت هم وارد شود.
اگر[امام]خمینی را مجاز یک رویداد بگیریم به این نکته پی میبریم:پیکانی که ازدور از جانب آسمان میآید،یعنی بازگشت[امام]خمینی از پاریس،پیکانیکه 15 سال قبل،از ایران رفته بود."