خلاصه ماشینی:
الف)در رویکرد نخست،مسئلۀ محقق دستیابی به الگوها و روشهایی استکه نویسندهای خاص(همچون مولوی)براساس آن به تأویل و زایش معنا دستمییازیده است،در حالیکه مسئلۀ اصلی محقق در رویکرد دوم یافتن حقیقت ومعنای نمادهای متن است.
برای نمونه،مریم مشرّف در کتاب نشانهشناسی تفسیر عرفانی با کاوش درنخستین تفاسیر قرآنی تلاش کرده است تا به الگوها و روشهای کلیای دستیابد که این تفاسیر براساس آنها در مسیر تاریخ خود شکل گرفتهاند.
&%05820DAKG058G% از ماهیت این تقسیمبندی که بگذریم،باید گفت آنچه از مقدمه و مطالبفصل نخست کتاب برمیآید مخاطب را آمادۀ برخوردی با متن رمزی و نمادینغزلیات شمس میکند که از روشی مبتنی بر رویکرد الگوبنیان(ساخت بنیان)بهرهمیجوید به عبارت دیگر،انتظار مخاطب این است که در پایان کتاب به دریافتفرایند سازگار،الگو یا مسیری خاص نایل آید که براساس آن مولوی معنایواژهها را از طریق تأویل یا نمادپردازی گسترش میدهد.
البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که مؤلفکتاب در فصلهای دوم و سوم در نهایت به دنبال ارتباط میان نمادهای بزرگ(مانند نماد شمس)است ولی نکته در اینجاست که این پیجویی به گزارشیتوصیفی از معانی و دلالتهای نمادی چون شمس انجامیده است نه نمایشچگونگی گسترش آن.
در نظر گرفتن تأویل همچونعملی معطوف به معنایی نهایی و حقیقت اصلی کلمات-که ویژگی رویکرددوم(تفسیر بنیان)است-به جای در نظر گرفتن تأویل همچون کرداری زبانیو مبتنی بر پیشامد(به عنوان ویژگی رویکرد اول)موجب شده است تا نویسندهبرای اثبات حقانیت معانی برآمده از هرمنوتیک مولوی به تبارشناسیهاییچنین دست یازد.