چکیده:
یک«واژهء بیگانه»اصولا چگونه واژهای است و با چه ویژگیهایی شناخته میشود؟واژگان بیگانه از چه زمانی وارد زبان آلمانیشدهاند و بر اثر کاربرد فراوان دستخوش چه تغییراتی گشتهاند؟بهرهگیری از واژگان بیگانه چه نوع امکاناتی را در اختیار گویشورزان زبان آلمانی قرار میدهد و تا چه اندازه می توان آنها را با معادلهای آلمانی جایگزی نمود؟سهم واژگان بیگانه در مکالمات روزمرهء زبان آلمانی و در رسانههای گروهی چقدر است؟استفاده از واژهء بیگانه در چه مواردی مجاز است؟چه مواردی ارزش مکانی واژهء بیگانه را مشخص میکنند؟ نوشتهء حاضر بر آن است تا برای پرسشهایی از این دست،پاسخهای مناسب و مستدلی بیابد و با ذکر مثالهای متعدد،نقش و عملکرد واژگان بیگانه را در زبان آلمانی تا سرحد امکان روشن کند.در مجموعه به طور خلاصه میتوان گفت استفاده از یک واژهء بیگانه،تنها به هنگامی ضرورت دارد که به راستی نتوان آن را به گونهای کامل و بدون عیب و نقص با یک واژهء آلمانی جایگزین نمود. استفاده از یک واژهء بیگانه هنگامی روا است که بخواهیم مطلبی را از لحاظ سبک به گونهای متفاوت بیان کنیم،یا ساختمان جمله را بدون حشو و زائد،آشکارا نشان دهیم یا معانی جدید و بدیعی خلق کنیم.اما هر کجایی این خطر وجود داشته باشد که خواننده یا شنونده در فهم مطلب دچار مشکل شود باید از به کارگیری واژهء بیگانه پرهیز کرد.واژهء بیگانه نباید به صورت ابزاری برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران یا تظاهر به روشنفکری یا ارتقاء شخصیت اجتماعی درآید.فقط هنگامی مجاز به استفاده از یک واژهء بیگانه هستیم که آن را دقیقا و در تمامی ابعاد بشناسیم.در غیر این صورت این احتمال وجود دارد که موجبات تمسخر دیگران را فراهم آوریم.
خلاصه ماشینی:
"اگر چه معیارهای روشن و قابل اعتمادی برای شناسایی واژگانی بیگانهای که در طول تاریخ وارد زبان آلمانی شدهاند وجود ندارد،اما میتوان از چهار مشخصه نام برد که اغلب-اما نه در تمامی موارد-میتواند به شناسایی یک واژهء بیگانه کمک کند: 1-عناصر تشکیل دهندهء یک واژه.
زیرا برای مثال از یکسو کلمات آلمانیای وجود دارند که بر خلاف آنچه در زبان آلمانی معمول است هجای اول یا هجای ریشه3در آنها مورد تأکید قرار نمیگیرد(مانند: lebendig,Forelle,Jahrhundert )از سوی دیگر کلمات بیگانهای وجود دارند که مانند کلمات آلمانی،تأکید روی این حرف صدادار آنها میباشد(مانند: Kamera,Genius,Fazit ,Epik,Schema ).
از سوی دیگر،برخی از کلمات آلمانی نیز به علت آنکه به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد( Flechse,tosen,Riege )یا به این دلیل که ترکیبی از کلمات آلمانی و عناصری مأخوذ از سایر زبانها هستند( buchstabieren,hausieren ,Schwulita?t )بیگانه محسوب میشوند.
اما برای نخستین بار،پس از سدههای میانی،در حدود سال 1500 میلادی نوعی وجدان زبانی گسترش پیدا کرد و منجر به اتاذ نوعی موضع انفعالی و دید انتقادی نسبت به واژههای غیر آلمانی شد و این نقطهء آغازی بود برای تصفیهء زبان آلمانی از واژگان بیگانه.
هم اکنون در زبان روزمرهء آلمانی تعداد زیادی واژهء بیگانه وجود دارد که بدون هیچ مشکل خاصی فهیمده و به کار گرفته میشوند و این دقیقا همان چیزی است که در مورد واژگان بیگانه بسیار حائز اهمیت است.
گرچه واژگان بیگانه میتواند به سبب خاستگاه و منشاء غیر آلمانیاشان در برخی از موارد، مشکل آفرین باشند اما جایگاه ویژه و نقش تعیین کنندهء آنها که در بیشتر موارد،غیر قابل جایگزینی است بر کسی پوشیده نیست."