چکیده:
سفر در ادبیات کشورهای مختلف موجبات خیالپردازی بسیاری از شاعران،
داستان سرایان، و نمایشنامه نویسان را فراهم آورده است.لیکن سفر در دنیای نمایش از
مفهوم وسیعتری برخوردار است.با مشاهده عنوان اثر، میل به سفر در تماشاگر بیدار
میشود، نقطه اوج سفر را قهرمانان در تماشاخانه مهیا میسازند و تا مدتی بعد خاطره
آن همچنان در ذهن تماشاگر باقی میماند.سه نمایشنامهای که در این مقاله بررسی
میشود سه گونه متفاوت سفر را به تصویر میکشند:اوژن لابیش در سفر آقای پریشون،
بورژوای مسافری را به تمسخر میگیرد، آلبر کامو در سوء تفاهم، سفری بدفرجام را
ترسیم میکند، و ژول سوپرویل در نمایشنامه شهرزاد، سفر بر بالهای خیال را بر
میگزیند.
خلاصه ماشینی:
"نمایشنامه پردازان نیز بسیار از سفر سخن گفتهاند و من طی سفری در دنیای نمایش سه نوع مختلف سفر را در سه نمایشنامه فرانسوی بررسی میکنم: -نمایشنامه اول اثری است از اوژن لابیش به نام سفر آقای پریشون، -نمایشنامه دوم اثری از آلبر کامو به نام سوء تفاهم، -نمایشنامه سوم اثری از ژول سوپرویل به نام شهرزاد.
یکی دیگر از دردسرهایی که پریشون برای خود فراهم میکند فحاشی با مأمور گمرک است که به شکایت مأمور و قرار مجازات پریشون منتهی میگردد و این مشکل را نیز آرمان به کمک آشنایانی که دارد حل میکند و از پریشون میخواهد چند کلمهای به مأمور گمرک بنویسد و از گفته خود اظهار پشیمانی کند.
اگر (1) aitramah (2) sirbyh (3) sohtap (4) sisrahtac در سفر آقای پریشون ماژورن خود را با پریشون مقایسه میکند و حسرت ثروت او را میخورد و وضع نابهسامان خود را ناشی از بیعدالتی اجتماعی میپندارد، در سوء تفاهم مارتا غبطه زندگی بعضیها را میخورد که مثل برادرش در مکانی آفتابی زندگی میکنند و به نیکبختی رسیدهاند و خود از این که محکوم به گذران عمر در دهکدهای سرد و بیروح است شکوه بسیار دارد.
شهرزاد، که با ارادهای قوی سر به طغیان بر میدارد، جان دختران جوانی را که ناعادلانه به قتلگاه میرفتند نجات میدهد و سرانجام، با عشق و محبت، از شهریار بدگمان و سنگدل همسری پایبند به زندگی میسازد و وقتی همسر شهریار خود را برای زندگی در گمنامی همراهی میکند، بر این عقیده است که: چه فایده در گیسوان سنجاق زرین وقتی که عشق روشنگر شبهای تار ماست(سوپرویل 1949، ص 178) با وجود این که در این نمایشنامه، شهرزاد برای نجات از زندان به اسب بالدار متوسل میشود ولی در اصل او را در دوران زندگی قصههای سندباد و چراغ علاءالدین نجات میدهند."