خلاصه ماشینی:
"قدرت و بحران مشروعیت پرسش قابل بررسی آن است که اقتدار نظام در چهشرایطی از دست میرود؟اگر کارگزاران سیاسی بیش از حدمناسب حوزه اقتدار خود را گسترش دهند،زمینه بینظمیسیاسی فراهم میشود و در این شرایط،بحران مشروعیتمطرح خواهد شد.
متأسفانه ساختار اقتصادی بیشتر کشورهای در حالرشد،یک ساختار سرمایهداری دولتی است و هرم قدرت نیزیکپارچگی و پایداری خود را در انباشت ثروت میبیند.
به عبارت سادهتر،انتظارات از بخش خصوصی برای پذیرشمسوولیت توسعه اقتصادی کشور در حداقل ممکن قرار داردو همین مسأله باعث شده است که دولت سمت و سوی شبهدولتی به ساختار اقتصادی بدهد.
سپس این برنامهها با صرف هزینههای بسیار گزافبه پیمانکاران داده میشوند،اما مراحل اجرایی واگذاری پروژههاآنقدر پیچیده و دور از ذهن است که بخش قابل توجهی از ارتشادر همین مرحله صورت میگیرد و منابع دولت که متعلق به مردماست،در مسیر حیفومیل آنقدر دستبهدست میشود که دیگرطرحهای عمرانی فقط وسیله و بهانهای میشوند برای ارتشا وتقلب و فساد.
این نارسایی برایکارگزاران سیاسی که به هجمهای از تحولات رویرو هستند،دراولویت قرار نمیگیرد و همین کمتوجهی،مسیر رویارویی ثروتو قدرت را برای آغاز یک جنگ تمام عیار فراهم میکند.
همانطور که تجربه تاریخی نشان داده است،"قدرت فسادمیآورد"،در شرایط خلأ سرمایههای اجتماعی هم شدت اینفساد بیشتر است و اگر ثروت نیز مسیر سازنده را طی نکند،به ناچار فساد ایجاد شده تخریب ارزشها را بهدنبال خواهدداشت.
آنچه در این میان آموزنده است،این است که شبکه قدرت و شبکه ثروت باید تصویر روشنی رابرای تعادل عمومی muirbiliugE lareneG ایجاد کنندتا جلوی تفرقه،و تکانههای اجتماعی گرفته شود."