چکیده:
باستان شناسان و تاریخ دانان به دنبال زبان شناسان سال ها در تشخیص قومیت «هندواروپایی» و موطن اولیه آن ها به جست وجو و مطالعه در آثار به جا مانده از این مردم پرداختند. در این مطالعات فرهنگ هایی همچون «آندرونوو»(Andronovo) و «جیحون» در استپ ها و واحه های آسیای مرکزی به اقوام «هندوایرانی» شناخته شدند که احتمالا در اواخر هزاره چهارم را اوایل هزاره سوم قبل از میلاد، در استپ های آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگ ودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اریانم وئجه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م هم زمان با عصر «برنز متاخر» (Late Bronze age) از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد سرزمین هند و فلات ایران شدند. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش بر این است که از طریق بررسی در یافته های باستان شناختی و مقایسه آن ها با متن اوستا و به میزان کمتری با متن ریگ ودا مکان تقریبی اریانم وئجه را تعیین کنیم.
خلاصه ماشینی:
"این اقوام پس از سکونت در منطقهای که برحسبسنت و روایت اوستا و ریگودا(متون باستانی اقوام هندو ایرانی)به نام آریانم و نجه )??j??avm??nayriA( شهرت دارد،در حدود اواخر هزارۀ دوم و اوایل هزارۀ اول پ مهمزمان با عصر«برنز متأخر» )eznorB etaL( از یکدیگر جدا شدند و درمسیرهای جداگانهای وارد سرزمین هند و فلات ایران شدند.
pO,anim'zuK( از ویژگیهای کلی فرهنگ آندرونوو میتوان به حضور شتر،اسب،گلهداری،نبود خوک(گراز)،کاربرد گردونه،تکامل لگام است،سکونتگاههای گسترده به صورت سازههای«نیمهزیرزمینی»(سکونتگاههایی که احتمالا برای فرار از سرمای سخت این نواحی بخشی از آنهادر زیر زمین شناخته میشدند)و«مسطح»(سکونتگاههایی که در سطح زمین ساخته میشدند)،و تدفینهای پشتهای(کورگان)به همراه قربانی و در برخی موارد تدفین اسب و گردونه درمقبرهها اشاره کرد )66:2002,yksvolraK-grebbmaL;951:tic.
درنهایت،با توجه به یافتههای باستانشناختی و دادههای تاریخی که به آنها اشاره شد و در ادامهبیشتر به آنها پرداخته میشود،جایگاه اصلی فرهنگ جیحون احتمالا در حوضۀ افغانستانامروزی قرار داشته که بر اثر مراودات فرهنگی و تجاری با سرزمینهای مجاور،همانندمحوطههای جنوب شرقی ایران(شهداد،یحیی)و هند(جوکار متعلق به تمدن هاراپا)،میتوان نمونههایی از دستساختههای این فرهنگ را در این سرزمینها مشاهده کرد.
21 با توجه به نظم جغرافیایی که در نام بردن از شهرها و سرزمینهای پس از ایران ویجدیده میشود،ایران ویج را جایی در شمال این سرزمینها و حدود سرزمین قدیم و آبادانخوارزم و رود ونگوهی دائیتی را رود جیحون(اکسوس)فرض کردهاند و سرزمینخوارزم را موطن اوستای متأخر معرفی میکنند که از آنجا اوستا به فارس معرفی شدهاست(فرهوشی،1374:7-8 ;047-637:1991,nnamffoH(.
او این فرهنگ را مختص اقوام هند و ایرانی میداند و معتقد است که ویژگیهای فرهنگ پیشزردشتی را در آن یافته است،یعنی عناصر یاد شده در ریگودا و اوستا همچون گلهداری،معابد آتش،اهمیت آتش در مراسم تدفین،استحکامات دایرهای راست گوشه،تدفینهایی درظروف،مردهسوزی،دخمه(در اطاق 92 گونور)،تدفینهای حیوانات و حضور شتر ."