چکیده:
در این مقاله برآنیم تا به تاثیر پارادایم کوهن در علوم سیاسی بپردازیم. کوهن، با مطرح کردن پارادایم به منزله باورها و ارزش هایی که اعضای جامعه علمی در آن با یکدیگر شریک اند و نیز در حکم سرمشقی که به حل معماها می پردازد، به نقد دیدگاه های رقیب، یعنی اثبات گرایی و تجربه گرایی، پرداخته است. از سوی دیگر، اندیشمندان علوم سیاسی، با استفاده از پارادایم کوهنی، اولا به پراکندگی مطالعات و فقدان یک پارادایم اشاره و سعی کرده اند تا با استفاده از مفهوم پارادیم به علمی شدن سیاست بپردازند و ثانیا برخی نیز با توجه به آرای کوهن به اندیشه سیاسی پرداخته اند، یعنی نظریه سیاسی برآمده از بحران های سیاسی است. در نقد این دیدگاه اندیشمندان علوم سیاسی می توان گفت آنان به جای توجه به بی قاعد گی های اندیشه و علم، به واقعیت اجتماعی وسیاسی توجه کرده اند. در واقع، تغییر در علم هنجاری ناشی از تغییرات در جهان اجتماع و سیاست است و نه خود علم هنجاری.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر، اندیشمندان علوم سیاسی،با استفاده از پاردایم کوهنی،اولا به پراکندگی مطالعات و فقدان یک پارادایم اشاره و سعی کردهاند تا با استفاده از مفهوم پارادایم به علمی شدن سیاست بپردازند و ثانیا برخی نیز با توجه به آرای کوهنی به اندیشۀ سیاسی پرداختهاند،یعنی نظریۀ سیاسی برآمده از بحرانهای سیاسی است.
از سوی دیگر،با توجه به پارادایم کوهنی،میتوان گفت تعابیر متفاوتی از نظریۀ سیاسی صورت گرفته است که پیش از آن،اندیشهها و تفکراتی حاکم برمجامع علمی بود(مثلا نظریۀ هنجاری یا پوزیتیویستی)اما واقعیت این است که نظریههای سیاسی بینشهایی، تصورهایی نمادین از کلیت نظامیافته،را از سیاست عرضه میکنند که در میان اندیشمندان چندان اجماعپذیر نبود.
در این مقاله برآنیم که برخی از متفکران با استفاده از مفهوم پارادایم برآن بودند تا به علمی شدن سیاست بپردازند و برخی دیگر نیز از نگاههای تنگ تجربی که فاقد نگاه جوهری به سیاست بودند،سعی کردهاند ماهیت علم سیاست و فلسفۀ سیاسی را نشان دهند.
چگونه میتوان شناخت و معرفت را به جای جهان گمان و پنداشت نهاد؟اشتراوس در اینباره در کتاب حقوق طبیعی و تاریخ میگوید: سقراط برای جستوجوی ماهیت اشیا از نمودها یعنی آنچه در نگاه نخست به چشم میآید شروع میکند،اما ماهیت اشیا در آنچه از آنها میبینیم ظاهر نمیشود،بلکه در چیزی[است]که دربارۀ آنها میگویند،یعنی پنداشتها خود را نمودار میکنند.
پرسش اکثر علاقهمندان به علم سیاست این است:چه چیی جامعۀ علمی را به طرد پارادایم حاکم و انتخاب پارادایمی دیگر وامیدارد؟در اینجا انتخاب و طرد پارادایم موضوعی مهم و اساسی است،گرچه درست نیست گفته شود تئوری کنار گذاشته و طرد میشود،چون ناکارامد شده است،زیرا هیچ تئوریای همیشه نمایانگر حقیقی واقعیت نبوده است و هرتئوری ظرفیت نشان دادن تبیین نادرست واقعیت را هم دارد."