چکیده:
شریعتی به از خودبیگانگی چونان یک بحران می اندیشد. او از.این مفهوم» برای توضیح چگونگی از دست رفتن
"هوبت" و "وجود حقیقی وفطری" انسان و شکل گیری "آگاهی کاذب" وانحطاط مردمان دنیای سوم استفاده
میکند. مفهوم بحران در نظر شریعتی دو جنبه دارد یکی عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی و دیگری از دست رفتن
روح خدایی انسان جدید است. وی نظربهپردازی رادیکال و خوشبین به ذات انسان است» که ریشهی مشکلات و
نابسامانیهای پدید آمده را ناشی از عوامل مصنوعی و ساختههای دست بشر میداند. شریعتی استعمارء
استثمار و استحمار را به عنوان علل اصلی بحران الیناسیون در بین مردمان جهان سوم و جوامع اسلامی از جمله ایران
معرفی میکند. به نظر او اسلام شیعی احیاء شده وضعیت ایدهآلی را به وجود میآورد که دارای سه بعد "عرفان:
برابری و آزادی" است و قادر خواهد بود در این زمانه» که روح انسانی در تکاپوی یافتن راهی برای رهایی است.
اشکال موجود سلطه را از بین ببرد. شریعتی معتقد است این وضع آرمانی تنها از طریق بازگشت به خویشتن محقق
می گردد و توانایی آن را دارد که مسلمان ایرانی از خود بیگانه را به خویشتن حقیقی خود بازگرداند.
خلاصه ماشینی:
"به نظر او،اسلام شیعی احیاء شده وضعیت ایده آلی را به وجود میآورد که دارای سه بعد"عرفان،برابری و آزادی"است و قادر خواهد بود در این زمانه،که روح انسان در تکاپوی یافتن راهی برای رهایی است،اشکال موجود سلطه را از بین ببرد.
او علل بحران موجود در بین مردم جامعه اسلامی و ایران را در دو حوزهی عواملداخلی و خارجی مورد بررسی قرار میدهد،درحوزهی عوامل خارجی استعار را عامل اصلیمشکل میداند که با از خود بیگانه کردن روشنفکران و تحصیلکردگان و مصرف زده کردن مردمبه غارت منابع آنها پرداختند و با استخدام شرق شناسان مذهب و گذشته را در نزد مردم تنفرآورجلوه میدادند.
در جامعه مورد نظر شریعتی سه اصل و جریان اساسی یعنی: الف-عرفان،که انسان را به سوی آنچه که«باید»باشد سوق میدهد و جلوه معنوی و متعالیانسان است؛ ب-برابری و عدالت،به معنای برابری بین ملتها و طبقات و حاکمیت قسط؛ ج-آزادی که جوهره اساسی انسان است و بدون آن رشد و کمالی وجود نخواهد داشت و درنظام سرمایهداری نفی شده است،در کنار هم دست به کار ساختن انسانی نو خواهند شد.
اینک که به تعبیر شریعتی دنیایی نو و عصری جدید در حال پیدایش است،وضع بدیل برایمسلمانان و ایرانیان چگونه وضعی میباشد؟شریعتی براساس جهانبینی توحیدی خود معتقد استکه"اسلام احیاء شده"است که او برای ساختن انسان و تمدنی نو در جامعهی اسلامی به دنبال آناست.
براساس مدل اسپریگنز شریعتی مشکل جامعه ایران را"از خود بیگانگی"دانسته سپسبراساس علل مکانی و زمانی به دنبال واکاوی علت این مشکل بر میآید،و در ادامه به بیان راه حلپرداخته و در نهایت وضعیت مطلوب مدنظر خویش را معرفی میکند."