چکیده:
یکی از حوزه های ارتباطی انسان، رابطه او با نفس خویش است. اینکه آدمی چگونه با خود رابطه برقرار کرده و چگونه با خود مواجه می شود موضوعی است که در این مقاله بدان پرداخته شده است. به نظر نگارنده هر یک از افراد بشر سه نوع مواجهه با نفس خویش خواهد داشت؛ مواجهه شناختی که به عنوان مواجهه پایه مطرح است، مواجهه احساسی که محصول مواجهه نخست به شمار آمده، نقش بسزایی در شکل گیری مواجهه نوع سوم ایفا می کند، و مواجهه رفتاری که محصول دو نوع مواجهه نخست بوده، در حقیقت نمایان کننده کیفیت دو نوع مواجهه نخست در خارج به شمار می رود که رفتار فرد آن را متجلی می سازد. این مقاله در صدد است ضمن بیان انواع مواجهه رفتاری و عرصه های آن، اهمیت مواجهه شناختی و مواجهه احساسی نسبت به فرد را خاطر نشان شود و آن دو مواجهه را به عنوان مواجهه های تاثیرگذار در رفتار آدمی و دو رکن مهم برای اصلاح رفتار اخلاقی معرفی کند.
How does man relate to and encounter with himself? This is the issue dealt with in the present article. According to the author، every human being enjoys three types of self-encounter. Cognitive encounter، which is known as basic encounter; sensational encounter، which is the product of the first type and plays a significant role in the formation of the third type; and the behavioral encounter، which is the outcome of the first two types and actually reveals the quality of the first two encounters in the outer world manifested by the individual’s behavior. Stating different types of behavioral encounters and their dimensions، the writer intends to point out the importance of the sensational encounter as well as the cognitive encounter with oneself and to introduce the two encounters as influential in man’s behavior and as two significant pivots for improving ethical dimensions of behavior.
خلاصه ماشینی:
این مقاله در صدد است ضمن بیان انواعمواجهۀ رفتاری و عرصههای آن،اهمیت مواجهۀ شناختی و مواجهۀاحساسی نسبت به فرد را خاطرنشان شود و آن دو مواجهه را به عنوانمواجهههای تأثیرگذار در رفتار آدمی و دو رکن مهم برای اصلاح رفتاراخلاقی معرفی کند.
از آنجا که درستی رفتار هرکس با نفس خویش از اهمیت زیادی برخوردار است شناخت خود نیز اهمیت وافری خواهد یافت.
وجود روایات فراوان درفضیلت،اهمیت و آثار شناخت نفس و زیانهای ناشی از جهالت نسبت بهخویش و منزلت خود شاهدی صادق برای ارزشمندی این نوع مواجهه با خود وتلاش در مسیر ارتقای آن،یعنی«خودشناسی»بهتر خواهد بود.
ازاین رو در این نوع مواجهۀ با خود،یک اقدام عملی از طرف انسان انجام میگیردکه محصول آن شناخت نفس خویش است.
اکنون اگر آنچه در فرایند شناخت حاصل شده است مطابقت با واقع نداشتهباشد،نام آن را نمیتوان شناخت گذاشت،بلکه تصوری باطل از خود خواهد بودکه از آن به«شناخت نما»تعبیر میکنیم و دقیقا همان تقسیمات پیشگفته را نیزمیتوان برای آن فرض کرد.
انسان برای شناخت خود نیز گاهی خود را تجربه میکند؛برای مثال کسی که به توانمندی خود دربرخی امور و ناتوانی خویش در برخی امور دیگر از راه موفقیتش در امور نخستو ضعف و شکستن در امور دوم پی برده است در حقیقت در این خصوصخود را از راه تجربه شناخته است.
بنابراین شناختی که از راهتجربه برای هرکس حاصل میشود شناخت تجربی خوانده شده و انسان گاهیخود را نیز از راه تجربه میشناسد.
اینکه«من چه احساسی باید درباره خود داشته باشم؟»این پرسشدر واقع ناظر به دومین نوع مواجهۀ انسان با نفس خویش خواهد بود.
انسان سه نوع مواجهه با نفس خویش خواهد داشت و مواجهۀ رفتاری با خود(1).