چکیده:
نوشتار حاضر برآن است تا با توجه به اصول جهانشناسی پویشی وایتهد، تحلیلی از نگرش او در باب جوهر بمعنای سنتی یا ارسطویی ارائه نماید. بنا به این تحلیل، وایتهد ریشه ماده گرایی علمی دوره جدید را به جوهر ارسطویی برمیگرداند و بدنبال آن در چارچوب فلسفه خویش، مفهوم هستی بالفعل را جایگزین مفهوم جوهر میکند. نکته شایان توجه این است که این اقدام او را نباید مساوی با طرد یکسره جوهر گرفت. بواقع میتوان گفت وایتهد از یکسو نگاهی سلبی به جوهر دارد؛ به این معنا که بلحاظ هستی شناسانه آن را با اصول جهانشناسی خویش ناسازگار میبیند و طرد میکند. از سوی دیگر، نگاهی ایجابی دارد و جوهر را از حیث عملی و زبانی برای اهداف جاری زندگی مفید و موثر میداند. بنابرین، اگرچه وایتهد به نقد جدی جوهر ارسطویی پرداخته و حتی مفهوم دیگری را جایگزین آن ساخته است اما آن را بطور کامل کنار نگذاشته است.
خلاصه ماشینی:
وایتهد با نگاه انتقادی به نظریة جوهر ارسطویی، مفهوم هستی بالفعل یا موقعیت واقعی را جایگزین جوهر ارسطویی کرده و برای جوهر، شأنی نه هستیشناسانه بلکه زبانی و عملی قائل شده است.
نوشتار حاضر پس از اشارتی کوتاه به فلسفة پویشی وایتهد و جوهر از دیدگاه ارسطو، در گام اول به قرائت وایتهد دربارة جوهر ارسطویی و انتقاداتش بر آن میپردازد و در گام دوم اوصاف هستی بالفعل وایتهدی را که جایگزین جوهر ارسطویی گردیده، برمیشمارد و در گام سوم نشان میدهد که وایتهد به نفی یکسره جوهر نپرداخته است، بلکه اولا پارهیی از ویژگیهای جوهرسنتی را در هستی بالفعل یا موقعیت واقعی خویش حفظ کرده است و ثانیا، هرچند منکر شأن هستیشناسانه جوهر شده است اما بکارگیری آن را برای غایات عملی و کاربردهای زبانی ضروری میداند.
( 4 ) برخورداری از دریافت آن هم در هر سطح و مرتبهیی، اعم از هستیهای آگاه و غیره آگاه، به این میانجامد که اولا «ذات جهان یک احساس اولیه است که به آنچه ما بعنوان احساسات میدانیم، شبیه است»( 5 ) و ثانیا، واقعیت مساوی با حدوث و فنای actual organistic actual entities actual occasions self-creation process prehension دائمی است، بگونهیی که طی آن، ذخیره و انباشته شدن موقعیتهای فانی شدة گذشته، بر آینده تأثیر میگذارند و موقعیت جدیدی را خلق و حادث میکنند.
لیکن وایتهد، بدلایلی که پیش از این اشاره شد، منکر شأن هستیشناسانه برای جوهر است و از همینرو مفهوم هستی بالفعل را جایگزین آن میکند.