چکیده:
این پژوهش در صدد پاسخ گویی به این پرسش های اساسی است که چـرا دولـت در دوره پهلوی اول ساختاری متفاوت از دوره قاجار پیدا کـرد. چـه عوامـل سـاختاری ترتیب نهادی دولت را دگرگون کرد و آن را به سمت ساختاری جدید (دولت مطلقـه مدرن ) حرکت داد. علت این دگرگونی ساختاری چه و سازوکار آن چگونـه بـود. در این مقاله ، برای پاسخ گویی به پرسش های یاد شده با استناد به ادبیات مربوط به دولت مدرن و با قرار دادن دولت مدرن در مقابل امپراتوری ایده آل ، گونه ای از دولت مدرن ارائه می شود. پس از آن ، با اتخاذ رویکردی ساختاری ظهور دولت مدرن در ایران در پرتو تحولات ساختاری ناشی از ادغام ایران در نظام جهـانی در دوره قاجـار، تبیـین می شود. نتایج نشان می دهد که ادغام ایـران در نظـام جهـانی در دوره قاجـار فشـار ساختاری در جهت نوسازی دولت وارد می کرد. امـا بـه دلیـل نـاتوانی قاجارهـا در نوسازی ، انقلاب مشروطه به وقوع پیوست . از ایـن نظـر انقـلاب مشـروطه سـرآغاز شکل گیری دولت مدرن در جامعه ایران بود. از آن جا که دولت های مدرن عمومـا در قالب دولت های مطلقه ظهور می یابند و بـا گسـترش تـوان نظـامی و اداری دولـت ، بنیان های دولت مدرن را پی ریزی می کنند، دولت مشروطه به دلیل فقدان توان نظـامی و اداری لازم شکست خورد. ناکامی دولت یاد شده منجر به بـروز هـرج و مـرج در سال های بعد شد که اتفاقا زمینه اجتماعی به قدرت رسیدن رضـاخان را بـا حمایـت انگلستان ، که قدرتی کانونی در نظام جهانی بود، فراهم ساخت . دولت جدید با اتخاذ سیاست ها و اقداماتی سعی در مدرن سازی دولت کرد؛ اقداماتی کـه قـدرت و تـوان نظامی دولت را افزایش می داد؛ حکام محلی و سایر منابع اقتدار را که در ساخت شبه امپراتوری دولت قاجار میان قدرت مرکزی و توده مردم واسطه و حایل بودند از میان برمی داشت ؛ منجر به بروز توسعه حاکمیت و بلامنازع شدن قدرت دولـت در قلمـرو سرزمینی ایران می شد؛ واحدهای اجتماعی را بـه هـم مـرتبط مـی سـاخت و نـوعی یکپارچگی در سطوح مختلف جامعه به وجود مـی آورد؛ چـارچوب ایرانـی بـودن را مشخص و نوعی هویت همگون و همسان در جامعه ایرانی ایجاد می کـرد. بـا چنـین اقداماتی ساختار دولت از دولت قبل متمایز و زمینه برای شکل گیـری دولـت مطلقـه مدرن فراهم شد. شرایط ساختاری جامعه ایران نیـز چنـین فرآینـدی را امکـان پـذیر می ساخت .
خلاصه ماشینی:
"دولت جدید با اتخاذ سیاست ها و اقداماتی سعی در مدرن سازی دولت کرد؛ اقداماتی کـه قـدرت و تـوان نظامی دولت را افزایش می داد؛ حکام محلی و سایر منابع اقتدار را که در ساخت شبه امپراتوری دولت قاجار میان قدرت مرکزی و توده مردم واسطه و حایل بودند از میان برمی داشت ؛ منجر به بروز توسعه حاکمیت و بلامنازع شدن قدرت دولـت در قلمـرو سرزمینی ایران می شد؛ واحدهای اجتماعی را بـه هـم مـرتبط مـی سـاخت و نـوعی یکپارچگی در سطوح مختلف جامعه به وجود مـی آورد؛ چـارچوب ایرانـی بـودن را مشخص و نوعی هویت همگون و همسان در جامعه ایرانی ایجاد می کـرد.
به لحاظ نظری این پژوهش دولت مدرن را با تأسی به آرای موریس ، گیدنز، هکتـر و پیرسون دستگاهی سیاسی می داند که نهادهایش علی رغم تغییر حاکمـان تـداوم دارد؛ نظم عمومی یک پارچه و متمرکزی ، در سرزمینی کـه در آن دولـت منبـع نهـایی اقتـدار سیاسی و مدعی انحصاری به کارگیری اجبار مشروع است به وجـود مـی آورد؛ خواهـان وفاداری اعضا و ساکنان سرزمینش است ؛ دارای حاکمیت مستقیم اسـت و بـی واسـطه و از طریق دستگاه بوروکراسی با تمامی ابعاد زندگی اتبـاع خـود ارتبـاط مـی یابـد؛ منـابع اقتصادی برای انجام کارویژه های دولت نیز بر خلاف دولت های پیشامدرن که از طریق خراج و معمولا با استفاده از زور به دسـت مـی آمـد، از طریـق بوروکراسـی ، بـه صـورت مستقیم از شهروندان در قالب مالیات اخذ می شود."