چکیده:
موضوع عالم ذر، همواره یکی از بحث برانگیزترین مباحث قرآنی و اسلامی بوده است و مفسران، متکلمان، فیلسوفان و عارفان مسلمان درباره آن بسیار سخن گفته اند. آن چه از ظاهر آیات و به ویژه روایات اسلامی بر می آید، این است که هر انسانی قبل از تولد از مادر، در عالمی به نام عالم ذر، (در مرحله ای به صورت روح محض و در مرحله ای دیگر، همراه با بدنی خاص به نام بدن ذری) وجود فردی حقیقی داشته است. عده ای از اندیشمندان مسلمان این برداشت از ظاهر آیات و روایات را نمی پذیرند و هر یک به گونه ای خاص، این ظواهر را توجیه و تاویل کرده و اشکالاتی را به آن برداشت ظاهری وارد کرده اند. مقاله حاضر به ذکر بعضی از مهم ترین این اشکالات می پردازد و به آنها پاسخ می گوید.
Averroes does not accept Avicenna’s argument for the existence of the Necessary Bing. Some maintain that Averroes disagreed with Avicenna، since he could not understand the relationship between essence and existence and could not make sense of the essential possibility and that he did not distinguish between potential possibility and essential possibility. In this paper، we argue that Averroes knew essential possibility as well as the relationship between essence and existence، but philosophy in that age failed to present and resolve the problem of the fundamental reality of existence and the problem of making existence .So، essential possibility could not be a basis for this argument. To judge between Avicenna and Averroes، we must not concentrate on matters that were resolved then، because these foundations had not been examined and the argument was based on these foundations
خلاصه ماشینی:
». ايـن گونـه مضـامين ، کـه همـواره مـورد اعتقـاد مکتـب شـيعه بـوده اسـت ، به روشني حاکي از اين است که آنان پيش از تولد مستقيم از والدين خود، وجود داشته انـد و طينـت و بدن ذري آنها (که در عبارات يادشده، به دليل شـدت طهـارت و خلـوص و نورانيـت ، از آن بـه «نور» تعبير شده است )، در طول تاريخ ، دائما از صلب و رحمي پاک و والامقام به صـلب و رحمـي ديگر منتقل شدهاست و عباراتي که بعد از تعبيرات مزبـور وارد شـده اسـت (لم تنجسـک الجاهليـة بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمات ثيامنا)، نشان مي دهد که هدف از انتقال اين ابدان نوراني از والـديني پاک و موحد به والديني ديگر اين است که هيچ گونه شرک و آلـودگي هـاي فکـري و اخلاقـي از سوي اجداد آنان به بدنو در نتيجه به روحشان راه نيابد؛ و امروزه، آگاهي مـا از تـأثيرات مثبـت و منفي ژنهاي نسل هاي قبل برنسل هاي بعد، پذيرش تعابير ياد شده در احاديث مزبور را کاملا بـر ما آسان مي سازد.
خود اين تعبيرات مختلف ، باز هم مـي توانـد دليل و نشانه ديگري باشد براين که آن مرحله از عالم ذر که بعد از مرتبه ارواح مجرد بـوده اسـت ، يعني مرتبه اي که انسانها ـ و يا دست کم حضرت آدم ـ علاوه بر روح مجرد، صاحب بـدن (اعـم از بدن ذري يا بدن طبيعي دنيايي ) شده اند، خود به مراحل متعددي تقسيم شده و در هـر مرحلـه ، پيمان ياد شده از آنان گرفته شده است ؛ و به اين ترتيب به هيچ وجه نبايـد ايـن تعـابير گونـاگون را حاکي از تعارض ميان روايات و بي اعتبار شمردن آنها دانست .