چکیده:
زمانی که دستفروش تونسی (بوعزیز) مورد ضرب و شتم قرار گرفت و چرخ دستیاش توسط پلیس مصادره شد و او به خودسوزی دست زد، کسی فکر نمیکرد شراره این اعتراض، آتش در دامن آلوده رژیمهای فاسد و مستبد عربی بیندازد. این مسئله، سوالات فراوانی برمی انگیزد، از جمله: آیا خودسوزی بوعزیز تنها عامل شعلهور شدن قیامهای مردمی در کشورهای عربی شمال آفریقا است؟ آیا مبارزات تاریخی مردم علیه استعمار و استبداد در گسترش این خیزش اسلامی موثر است؟ نقش رهبران گذشته و فعلی اسلامگرا در توسعه این قیامها چیست؟ خیزشهای اسلامی مردم عربزبان چه روندی را طی کرد و چه نتایجی به باور آورد؟ خطرها و آسیبهایی که حرکت نوین اسلامی را در شمال آفریقا تهدید میکند، چیست؟ این پرسشها، بخشی از سوالاتی است که در این باره وجود دارد. مقاله حاضر میکوشد به بخشی از این پرسشها پاسخ دهد.
خلاصه ماشینی:
این شرایط تا زمان مرگ ناصر در سال 1348 ادامه داشت؛ ولی با روی كار آمدن انور سادات و گرایش بسیار زیاد او به آمریكا، روابط دو دولت بار دیگر بهبود یافت بهطوری كه شاه ایران اولین منزلگاه خود را بعد از فرار، كشور مصر قرار داد و در نهایت نیز با مرگ شاه در بیمارستانهای قاهره، در آن كشور به خاك سپرده شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 كه همزمان با مذاكرات كمپ دیوید 3 صورت گرفت و بهویژه، به امضای پیمان مذكور میان مصر و اسرائیل و خروج مصر از جرگه كشورهای عربی در حال جنگ با رژیم غاصب انجامید، شرایط بهحدی تغییر كرد كه به قطع روابط دو دولت منجر گردید.
با وجود مراقبتها و نظارتهای شدید مأموران دولتی، هر روز در این كشور حادثه جدیدی رخ میداد و تحركات طبقات مختلف مردم علیه حكومت افزایش مییافت، بهطوری كه در اوایل پیروزی انقلاب در مصر این پرسش مطرح بود كه آیا ممكن است آنچه كه در ایران به رهبری روحانیت اسلام به وقوع پیوست در مصر نیز رخ دهد.
همچنین دولت تونس در پنجمین اجلاس شورای ریاستی اتحادیه مغرب عربی كه در سال1371 در موریتانی تشكیل شد پشتیبانی خود را از تمامیت ارضی عراق و كویت اعلام نمود و از رنج مردم عراق بر اثر تحریمها ابراز نگرانی و از ادعاهای امارات متحده عربی بر جزایر سهگانه (تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی) متعلق به جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی كرد، كه تمامی این موارد در سردی روابط بین دو كشور مؤثر بوده است (حاجی، 1373، ص318ـ219).