چکیده:
قیصر امین پور، شاعر متعهد و تاثیرگذار پس از انقلاب، اشکال و ابعادی از دردمندی، حسرت و آرزومندی را در شعر خود به نمایش گذارده است. او آرمان ها و گم شده هایی چون ارزش های اخلاقی و انسانی، پاکی، سادگی و مهربانی را جست وجو می کند که پی گیری مداوم چنین گم-شده هایی، شعر وی را با وجوهی از نوستالژی درآمیخته است. روستا و دوران کودکی از منظر نگاه قیصر به چشم اندازی آرمانی و دل خواه شباهت می یابند که می توان آن را تجسمی از آرزوها و جلوه ای از نوستالژی او تلقی نمود. این مقاله در رویکرد نوستالژیک قیصر به روستا و کودکی، تاملی نموده و در صدد برآمده تجلیات و ابعاد آن را تبیین سازد.
خلاصه ماشینی:
"مردمی که روستایی هستند و هنوز در مناسبات پیچیده و ناسالم شهری استحاله نشدهاند؛همچنین،نشانه و پدیدههایی که در روستا به جامانده و قیصر،نشانی از آنها در زندگی شهری نمییابد، همگی،مظهر ارزش و اصالتهایی واقع میشوند که قیصر ناگزیر میشود در دنیای آرمانی خویش آنها را جستوجو کند،بنابراین،حسرت حضور در روستا و در دسترس دیدن آنچه به روستا تعلق دارد،زمینهی دلتنگی قیصر و بعدی از نوستالژی شعر او واقع میشود: طرح کمرنگی است در یادم هنوز من به یاد دشت آبادم هنوز خوب یادم هست من از دیرباز بازجان میگیرد آن تصویر،باز گرگو میش صبح،پیشاز هرطلوع قامت مرد دروگر در رکوع خوشهها را با نگاهش میشمرد داس را در دست گرمش میفشرد قطرهقطره خستگی را میچشید دست برپیشانی دل میکشید بافهها را چونکه دربر میگرفت خستگیها از تنش پرمیگرفت گاهدستی روی شبنم میگذاشت روی زخم پینه مرهم میگذاشت دشت دامانی پراز بابونه داشت پینهی هردست بوی پینه داشت....
قیصر برای تبیین دلگیری خویش از این احوال،اشیا و پدیدهایی را که دستاورد زندگی انسان در دنیای امروز و نیز اسبابی ضروری در روابط انسانی بهشمار میآیند،اجزاییبیهوده و مناسبات وابسته و به آنها را مناسباتی کذابی معرفی میکند.
»(کاکایی،1381:14) صداقت و تعهد واقعی قیصر در برابر انسان و دردهای انسانی،ضمن اینکه او را در ترسیم موثر چنین حسی یاریداده وی را به راه آرزومندی و آرمانگرایی نیزبرده است بدینسبب،اشکال مختلفی از احساسهای نوستالژیک را در شعر قیصر میشود جستوجو کرد که این گفتار به ذکر ابعاد دوجنبه از آن،یعنی روستا و کودکیبسنده کردهاست."