خلاصه ماشینی:
"وی مرشد طریقۀنقشبندی در طراز میشود و بعد از آنکه فوت میکند پسرشانسید محمدخان حسینی کار ارشاد و دعوت اسلامی را دنبالمیکند،بعد از آنها پدر من بود که سید مبشر خان طرازی حسینی،یک قسم آنها میآید به تاشکند از این سادات مغدومیه و درآنجا مشغول ارشاد و تحصیل و تعلیم میشوند و از آن بزرگان چیزیکه ما در خاطر داریم جد اکبر مادری من سید ابو القاسم خان است،ایشان که یک شخصی ولی بوده استوالی بزرگوار،با روسهای قیصری مدتزیادی محاربه کرده است و روسها کهغالب شدند،وی به عزلت به یکمدرسه رفت و یک جایی را در تاشکندآباد کرد و آنجا و مدرسه الآن موجوداست.
شما زبان عربی یا علوم عربی یا علوم اسلامی یا زبانهایشرقی را چطور یاد گرفتید؟ قبلهگاهی هم گفت:پسر من تو را آزاد گذاشتم رفتی مدارس فرانسهرا خواندی حالا دیگر تو از نقطهنظر علوم اسلامی معلوماتی نداری،زبان عربیت خوب نیست و فارسی و خصوصا ترکی و عثمانی و اینچیزها نمیدانی،زبان خود جغتایی نمیدانی و من شروع کردمبه درس یک منهج جدید،و الحمد الله من تمام از عقاید،فقه،حدیث،تمام این علوم اسلامی را از قبلهگاه تعلیم گرفتم.
استاد اینجا وضعیت نسخههای خطی چطور است؟ در کتابخانه یک قسم مخصوصی برای مرمتکاری تعیین شدو تمام وسائلش را هم آوردیم،اما عنایت نمیکنند چه عربی و چهفارسی،آنها میروند ترمیم مثلا مقام اهرام،از آنها پول می گیرندمثل تجارت شده است،حالت کتابهای خطی در کتابخانۀ مرکزیجامعة القاهره بسیار خراب است،من کتاب نادری پیدا کردم کهدر آنجا آنقدر خراب شده بود که موریانه چسبیده بود و به ورقهایش،حالش خیلی خراب است،من آن را بردم پیش مدیر مکتبة گفتم:این کتاب،قیمتش لا اقل 5 میلیون دلار است."