چکیده:
بر اساس فرض برخی از تدوینکنندگان علوم اجتماعی اسلامی یا بومی، علوم غربی از مبانی و مبادی سکولار برخوردار است؛ پس نظریههای غربی در جامعة اسلامی کاربرد ندارد. در این نوشتار مقدار تأثیر مبانی و مبادی نظریة تالکوت پارسونز بر نظریة او سنجیده و این پرسشی شده است که «آیا این نظریه با اصلاح بعضی پیشفرضها، در مسائل بومی به کار خواهد رفت یا به سبب مبانی سکولار آن، کاملا کنار گذاشته میشود؟»به نظر میرسد نظریة پارسونز انسجام منطقی و مبنایی ندارد. در پرتو مبانی اسلامی برخی اصلاحات مهم در این نظریه پیشنهاد کردهایم. بعد از این اصلاحات نظریة منسجمتری خواهیم داشت و میتوان آن را مبنای برخی کارها قرار داد؛ برای نمونه، ارادهگرایی و وجود جامعه از مهمترین ادعاهای پارسونز است، اما اثبات این ادعاها بدون برخی مبانی مثل امر بین الامرین و کلی طبیعی ممکن نیست.
Some theoretician in Islamic or domestic social sciences hold that western sciences have secular principles and foundations، hence western theories cannot be applied to Islamic society. The present paper assesses the extent of effect which the principles and foundations of Talcott Parsons' theory have on his theory and then poses the question "Can this theory be applied to domestic issues by means of modifying some of its presuppositions? Or، should it be completely rejected because of its secular principles?
It seems that Parsons' theory has no logical and foundational coherence. Some modifications has been made to this theory by referring to Islamic principles. If we make these modifications، we will have a more coherent theory which can be the basis for further investigations. For example، voluntarism and the existence of society are among Parsons' most important claims; however، it is impossible to prove these claims without referring to some principles such as it is neither determination nor free will but something between the two and physical universal.
خلاصه ماشینی:
"354 پارسونز شکاف بین علوم طبیعی و انسانی را قبول ندارد و از این رهگذر زوایای وجود انسان را قابل بحث و تحقیق میداند؛ سرگذشت هریک از اعضای جامعه را منحصر به فرد و ویژه نمیداند و معتقد است میتوان به نظریة عام برای کنش افراد رسید؛ یعنی کوشیده موضع وبر را در برابر تاریخگرایی تقویت کند.
البته انسجامگرایی به یک معنا میتواند پذیرفته باشد، اما باید به صورت محدود از آن استفاده شود و آن زمانی است که اصل اعتبار یک دستگاه فکری ثابت شود و بعد از طریق انسجام آن دستگاه فکری جزئیات جدیدی حل گردد؛ مثل آنکه شهید مطهری برای توجیه تفاوتهای حقوق زن و مرد از آن استفاده میکند و اشکالکنندگان را فرامیخواند که باید مجموعة نظام حقوق زن در اسلام را مورد توجه قرار دهید و تنها یک مسئله جزئی را جداگانه بررسی نکنید؛ چراکه در این صورت به نتایج باطلی میرسید.
در اینجا تنها به بررسی دو مسئله اکتفا میشود: یکی اینکه اصل نفی امور مافوق طبیعی چگونه ثابت میشود؟ آیا این اصل را میتوان با ابزارهایی مثل تجربه ثابت کرد؟ 389 برخی از جامعهشناسان اشاره کردهاند که جهان انسانی بر اساس یک نظام معنابخش و نمادین شکل میگیرد؛ تنها دین میتواند چنین نظامی را فراهم و انسجام معنایی حیات بشر را حفظ کند؛ یعنی ضعیفشدن نقش دین، خلأ معنایی ایجاد میکند و این نوع خلأ، انسجام معنایی زندگی بشر را تهدید میکند و انسان را با چندگانگی معنایی زندگی مواجه میگرداند و این چندگانگی، یکپارچگی زندگی بشر را تهدید میکند و او را با زیستجهانهای متعدد روبهرو میکند که این امر مشکلات متعددی برای بشر فراهم میآورد؛ از جمله اینکه سطوح زندگی خصوصی و عمومی را با همدیگر متعارض میگرداند."