چکیده:
مقالة پیشرو در پی تحلیل و بررسی فطرت از نگاه استاد مطهری با روشی توصیفی- تحلیلی است. نگارنده با طرح پرسشهایی در باب فطرت، کوشیده است تا با رجوع به آثار استاد مطهری، پاسخی درخور بیابد. مهمترین پرسش در باب فطرت این است که آیا از بدو تولد، معارف و گرایشهایی ذاتی در نهاد انسان تعبیه شده است و یا این ذات، لوح سفیدی است که دست جامعه پس از تولد آن را منقش میکند؟نویسنده با استفاده از آثار استاد مطهری دریافته است که از دیدگاه ایشان، انسان تصور فطری ندارد، ولی تصدیق فطری به معنای تصدیق بدیهی اولی دارد. همچنین در نهاد انسان شماری گرایشهای فطری وجود دارند که از رشدی خودبهخودی برخوردارند و با کمک عوامل و شرایط محیطی باید فعلیت یافته، شکوفا شوند.همة انسانها از همة استعدادهای فطری برخوردارند؛ تفاوت ایشان در شدت و ضعف استعدادهاست. همچنین استعدادهای فطری امکان رشد دارند؛ ولی نه منحرف و بیمار میشوند و نه مسخ، بلکه انسان است که از فطرت خود فاصله میگیرد.
The present paper tries to study and analyze “nature” from professor Motahhari's viewpoint، using a descriptive-analytical method. Putting some questions about nature (fitrah)، the author refers to Professor Motahhari's works tries to find suitable answers to these questions. The most important question is whether some innate sciences and attitudes are devised in man's nature from the beginning of his birth or his nature is a tabula rasa which is imprinted after his birth by the society.
After having studied Professor Motahhari's works، the author finds that professor Motahhari holds that man lacks innate conceptualization، but he enjoys innate judgment in the sense of self-evident primary judgment. Furthermore، there is a set of innate attitudes in man's nature whose development is automatic and is flourished with the help of working environmental factors and conditions.
خلاصه ماشینی:
"مهمترین پرسش و بحث بنیادین در باب معرفت فطرت این است که آیا هنگامی که انسان پای به قلمرو گیتی مینهد، معارفی در او تعبیه شده یا اینکه ظرف وجودش از هرگونه معرفتی تهی است؟ 204 همچنین در باب ویژگیها و گرایشهای فطری، پرسش اصلی این است که آیا آنچه «انسانیت» نامیده و به منزلة مجموعة ملاکهای انسانی شناخته میشود، اکتسابی است یا غیراکتسابی؟ آیا آن ملاکها از بیرون بر انسان تحمیل شدهاند یا از ذات انسان میجوشند؟ در باب فطرت از دیدگاه استاد مطهری، مقالات و کتابهایی منتشر شدهاند که اغلب رویکردی کلامی دارند و نسبت و رابطة فطرت را با اموری همچون خداشناسی و دین میسنجند، و به پرسشهایی از این دست میپردازند: آیا خداشناسی و یا خدایابی، فطری آدمی است؟ آیا دین فطری است؟ با اینهمه، رویکرد مقالة پیشرو «انسانمدارانه» است؛ یعنی، تنها به مباحثی پرداختهایم که به گونة ویژه دربارة انسان مطرح میشوند؛ با این همه، مانند استعدادهای انسان، وجود و عدم و یا شدت و ضعف این استعدادها، و سرانجام رشد، انحراف و مسخ استعدادهای فطری انسان.
اما پرسش دیگری که در اینجا رخ مینماید این است که آیا این امور فطری خودبهخود و بدون نیاز به هیچ عاملی رشد میکنند و شکوفا میشوند؟ به عبارت دیگر، ظهور و بروز این امیال امری طبیعی و خودبهخودی است، یا اینکه آنها برای رشد و شکوفایی نیاز به عواملی دارند؟ با تتبع در آثار استاد مطهری، به نظر میرسد که ایشان دو دیدگاه متناقض داشتهاند."