چکیده:
بهرهگیری از عقل و تفکر عقلی و اعتبار آن در معارف دینی، مسئلهای است که از دیرباز در قلمرو اندیشة دینی کانون توجه بوده است. در قلمرو اسلامی، مکاتب گوناگون کلامی نه تنها اعتبار عقل و تفکر عقلی را به منزلة منبعی برای رسیدن به معارف دینی به رسمیت میشناسند، بهرهگیری از عقل را در این زمینه واجب میدانند. متکلمان برای اثبات این امر استدلالهایی نیز ترتیب دادهاند. البته دربارة اینکه وجوب نظر از احکام عقلی است یا سمعی، میان متکلمان عدلیه و اشاعره اختلافنظر دیده میشود. در این مقاله استدلالهای متکلمان مسلمان بر وجوب تمسک به عقل (وجوب نظر) در قلمرو معارف دینی، و عقلی یا سمعی بودن آن از نظر ایشان، ارزیابی شده است. روش کار به اینگونه است که نخست دادهها با مراجعه به منابع دست اول کلامی جمعآوری میشود و سپس کانون تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. با بررسیهای انجامشده به این نتیجه میرسیم که دربارة وجوب نظر تنها یکی از استدلالها درست است و همچنین وجوب عقلی نظر، تأیید میشود.
For a long time the use of and reliance reason and rational thinking in religious sciences has been the subject of speculation in the field of religious thought. in Islam many theological schools not only recognize the validity of reason and rational thinking as a source for acquiring religious knowledge، but also consider the use of reason in this regard as obligatory. Theologians have provided evidence to support their argument. However، there is a controversy among 'Adliyah theologians and Ash'arites over whether the necessity of opining about judgments is rational or transmitted. Using a theoretical approach، the present paper discusses and evaluates Muslim theologians' arguments for the necessity of adherence to reason in the realm of religious knowledge and its being rational or authoritarian. The research concludes that only one argument about the necessity of opining is correct and the idea of rational necessity of opining has been approved.
خلاصه ماشینی:
"293 ملاحمی نیز از این طریق استدلال میکند و مینویسد: اینکه گفتیم معرفت خدای تعالی واجب است به دلیل آن است که لطفی برای مکلف است؛ زیرا این معرفت، انگیزه برای انجام واجبات و ترک محرماتی است که انجام و ترک آنها مشقت دارد؛ در حالی که انسان نسبت به انجام قبیح تمایل شدید دارد و از انجام واجبات گریزان است، اگر بداند که صانعی دارد که بر انجام واجبات و ترک محرمات ثواب میدهد و در صورت ترک واجبات و انجام محرمات عقاب میکند، این از بزرگترین انگیزهها برای انجام واجبات و ترک محرمات خواهد بود.
البته در یک صورت میتوان از طریق خوف ضرر بر وجوب معرفت خدای تعالی استدلال کرد و آن در صورتی است که این خوف از شناخت اجمالی خداوند و معاد، و احتمال مکلف بودن انسان حاصل شده باشد؛ ولی در این صورت نیز تنها معرفت تفصیلی را اثبات میکند و دریافتیم که معرفت تفصیلی بدون نظر هم میتواند حاصل شود.
نصیرالدین طوسی در پاسخ به این استدلال مینویسد: اینکه گفتید فایدة وجوب، ثواب و عقاب است، درست نیست؛ زیرا اهل سنت ثواب بر اطاعت را واجب نمیدانند و معتزله هم در حق کسی که دربارة او ثواب و عقاب تصور نمیشود، قایل به وجوباند؛ و همچنین معتزله اگر هم قایل به وجوب ثواب برای همة مکلفان به لحاظ عقلی هستند، ولی میپذیرند که بیان تفصیلی ثواب بر طاعت سمعی است و وجوب عقلی، استحقاق ذم بر تارک وجوب را از حیث عقلی اثبات میکند."