چکیده:
حقیقت وعینیت تاریخی دو مولفه مهم فلسفه انتقادی تاریخ محسوب می شوند. امکان دست یابی به حقیقت تاریخی و میزان عینی بودن گزاره های آن، در مکاتب مختلف فلسفی و تاریخی بسته به نظام فکری، دیدگاه نظری و رویکرد روشی آن ها تعریف های مختلفی دارد و میزان خاصی از اعتبار و وثوق را به خود اختصاص می-دهد. این میزان اعتبار در دوره های جدید به ویژه در دوران سلطه مدرنیسم با چالش های جدی روبرو شد. با این حال ظهور برخی رویکردهای نو و انتقادی، در دوران پست مدرنیسم فضای مناسبی را برای طرح اندیشه های جدید با گرایش های دینی فراهم آورده است. پژوهش حاضر بر آن است تا در یک بررسی مقدماتی با مروری بر دیدگاه نظری و مبانی معرفتی نهج البلاغه در باره شناخت تاریخی و امکان تحقق آن، جایگاه حقیقت و عینیت تاریخی را از منظر امیرالمومنین مشخص کند. از بررسی های صورت گرفته، چنین بر می آید که امکان شناخت تاریخی از منظر امیرالمومنین در گستره نهج البلاغه امری بدیهی است و یکی از ارکان معرفت و یقین را تشکیل می دهد. هم چنین دست یابی به حقیقت امری امکان پذیر است و رویدادهای تاریخی تنها به جنبه-های مادی و محسوس که با ابزار تجربی و حسی بتوان آن را درک کرد، محدود نمی شوند. از طرفی از داده های نهج البلاغه چنین بر می آید که عینیت فارغ از ارزش گذاری امری محال است، اما این به معنای دخالت ذهن برای تحریف یا همسوسازی تاریخ با پیش فرض های مورد قبول فرد نیست.
The truth and historical objectivity are considered as two important elements of critical philosophy of history. The possibility of achieving historical truth and the amount of objectivity of its arguments is of various definitions in different philosophical and historical schools depending on intellectual system، theoretical view and their methodological approach and it devotes a special amount of validity and reliability to itself. This amount of validity in the recent periods particularly in the period of Modernism domination confronted with serious challenges. However، the appearance of some new and critical approaches in the period of post modernism provided an appropriate situation for developing new thoughts with religious tendencies. The present research is to clarify the position of truth and historical objectivity in view of Amir al- Mu'memin Ali through a primary survey and a review on theoretical approach and insightful bases of Nahj ol- Balaqeh around historical insight and possibility of its achieving. The surveys display that the possibility of historical insight in view of Amir al- Mu'menin in the extent of Nahj ol- Balaqeh will be an evident issue and it forms one of the principles of insight and certainty. However، achieving the truth would be possible and historical events are not limited to material and tangible attractions to be comprehended via experimental and sensible tools. In one hand it turns out from the data of Nahj ol- Balaqeh that the objectivity without evaluation would be impossible، but it doesn't mean the interference of mind to alter or parallel the history with the acceptable hypotheses of individuals.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال،ایشان در خطبهای میفرمایند: آیا نشانههایی از زندگی گذشتگان که بر جای مانده،شما را از دنیاپرستی بازنمیدارد؟و اگر خردمندید،آیا در زندگانی پدرانتان آگاهی و عبرتآموزی نیست؟29 بر این اساس،امیر مؤمنان علیه السلام با عبارت«اگر خردمندید»انسانهای صاحب خرد را مورد خطاب قرار میدهد و بدین مضمون اشاره میکند که هر انسان صاحب خردی باید با روش عقلی به درک گذشته و عبرتآموزی از پیشینیان که مستلزم پذیرش قانونمندی تاریخ است،ملتزم شود و در تأیید آن در چند فراز بعد از این خطبه میفرماید: آیندگان نیز راه گذشتگان را میپیوند.
33 سخن گفتن از پادشاهان آن دوران،نام بردن از مکانها و سرزمینهای محل سکونت ایشان،وصف دقیق آن سرزمینها و بیان اوضاع و شرایط اجتماعی حاکم بر آن دوران، همگی-به شکل مصداقی-بر این قضیه دلالت دارند که از منظر امیر مؤمنان علیه السلام حقایق گذشته به صراحت قابل دستیابی است.
37 با بررسی گزارههای تاریخی نهجالبلاغه و تحلیل دادههای آن میتوان به این نکته پی برد که از نگاه امیر المؤمنین علیه السلام رویداد تاریخی نه تنها به جنبۀ مادی و محسوس آن که با ابزار تجربی و حسی بتوان آن را درک کرد؛محدود نمیشود.
عبارتهایی که درباره«زهد»پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در کنار سیرۀ شخصی و محسوس ایشان آمده است،دو لایه بودن تاریخ را به شکل عینی نشان میدهد؛زیرا دنیا گریزی و زهد،مفهومی غیر مادی و نامحسوس است که با چشم سر قابل مشاهده نیست، بلکه مفهومی کلی است که در سایۀ آن میتوان به تحلیل و تفسیر سیرۀ قابل مشاهده پرداخت."