چکیده:
آثار جغرافیایی قرن های سوم و چهارم هجری به دو مکتب جغرافیایی عراقی و بلخی تقسیم می شوند و محققان ویژگی های خاصی را برای هریک از آنها بیان کرده اند. پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل آثار ابن خرداذبه، یعقوبی و ابن رسته، نمایندگان برجسته مکتب جغرافیایی عراق، به تبیین ویژگی های خاص این مکتب و هریک از این جغرافی نویسان می پردازد. هدف از این پژوهش اثبات این فرضیه است که شباهت های فراوانی میان مطالب و روش پژوهش این جغرافی نویسان وجود دارد، اما آن ها به دنبال روشی کلی، مشخص و از پیش تعیین شده نبودند و هریک اصول و روش خاصی را در آثار خود به کار برده اند. به نظر می-رسد به جای مکتب های مختلف، بهتر است از «مکتب جغرافیایی» اسلامی سخن گفت.
Geographic works of the third and forth centuries are divided into two geographic schools of Iraqi and Balkhi and each of them has been mentioned special properties by the researchers. The present research mentions the special properties of this school and each of these geographers through investigating the works of Ibn e- Khordazbeh، Yaqubi and Ibn e- Rosteh and the salient representatives of Iraq geographic school. The purpose of this research is to prove this hypothesis that there exists a great amount of similarities among materials and the way of investigation of geographers that they didn't follow a general، definite and predetermined method and each one applied a special method in their works. It seems it's better instead of different schools، to talk about "Islamic Geographic School".
خلاصه ماشینی:
"ابن خرداذبه،یعقوبی،مسعودی،ابن رسته،ابن فقیه و قدامه را در مکتب جغرافیایی عراقی قرار میدهند و ویژگیهای این مکتب را اینگونه بیان میکنند:مقدم داشتن توصیف عراق،وصف تمام عالم و تفصیل بیشتر سرزمینهای اسلامی،عدم قرائت دینی از برخی مفاهیم و مسائل جغرافیایی،توجه به شبکه راههای دوره عباسیان و ارائه اطلاعاتی پیرامون جغرافیای نجومی،ریاضی،طبیعی،انسانی و اقتصادی،همچنین، جغرافیدانان مکتب عراق را به دو گروه تقسیم میکنند:گروهی که آثار خود را با ترتیب چهار جهت اصلی ارائه میکنند و بغداد را مرکز جهان میدانند و گروه دیگر جغرافی نویسانی که آثارشان را بر اساس اقالیم بیان میکنند و مکه را مرکز جهان میدانند.
109 تفاوت توصیف راهها در الاعلاق النفیسة با المسالک و الممالک در این است که ابن رسته در معرفی راهها فقط به بیان فاصلهها اشاره نمیکند و در کنار آن به جزئیات دیگر نیز توجه میکند؛مثلا می- نویسد: از بغداد تا نهروان چهار فرسخ است،راه از بین نخلها و مزارع که متصل به مسجد جامع است،میگذرد.
توجه به راهها از عمده اهداف مهم ابن خرداذبه در تألیف کتابش بود،اما یعقوبی به سبب علاقه به آگاهی از ویژگیهای سرزمینهای گوناگون،سفرهایش را آغاز نمود و اطلاعاتی را درباره سرزمینهای مختلف جمعآوری کرد او در کتابش به راهها توجه چندانی نمیکند و کتاب وی سرشار از اطلاعات تاریخی،جغرافیای انسانی و اقتصادی است.
در حالی که،ابن رسته در کنار معرفی سرزمینهای اسلامی،توجه ویژهای به سرزمینهای خارج از جهان اسلام دارد و الگوی هفت اقلیم یونانی را در تقسیمبندی مطالب کتاب به کار میبرد که این با ویژگی مکتب عراق سازگار نیست."