چکیده:
مهم ترین موضوع در دو اثر اصلی برجای مانده از امام محمد غزالی یعنی کیمیای سعادت و احیاء علوم الدین، اخلاق است. او در آن دسته از مباحث اخلاقی که بین شرع و عقل اختلاف است، جانب شرع را می گیرد و در عین حال محاسن اخلاقی و تهذیب اخلاق را امری اکتسابی و تربیتی می داند و معتقد به دگرگونی اخلاق است. مقاله در صدد تبیین این موضوعات است که اولا از نظر غزالی جایگاه اخلاق در تقسیم بندی علوم کجاست؟ و ثانیا چگونه در تفکر او، اصول اخلاقی و شرعی کاملا منطبق اند و در عین حال تهذیب اخلاق بر پایه عرفان، رکن اصلی کمال اخلاقی است؟
خلاصه ماشینی:
میدانیم که خود غزالی نیز مدتی تحتتأثیر تعالیم اسماعیلیان بود،او این نکته را در کتاب المنقذ من الضلال که شرحاحوال روحانی و سیر و سلوک روحی و عقلی اوست،بیان کرده است.
ابتدای کتاب ریاضت نفس در بیان فضیلت خوشخویی و نکوهش بدخویی،فرمایشحق تعالی بر پیامبر را ذکر میکند که فرمود:{/و انّک لعلی خلق عظیم/}(سوره قلم،آیه 4)ومیافزاید که خوی پیامبر،خوی قرآن بوده است.
ولی در عین حال،حسن خلق،که اعتدال بین قوه عقل و کمال حکمت و اعتدالقوه غضب و شهوت و اطاعت آنها از عقل و شرع میباشد،تنها با تربیت بدستنمیآید بلکه به دو وجه حاصل میگردد:یکی به جود الهی و کمال فطری و دیگریبه اکتساب این صفات به مجاهدت و ریاضت،یعنی به واداشتن نفس بر کارهایی کهمتقضی آن خلق مطلوب است.
نکتۀ دیگر آنکه عدهای از محققینمعتقدند که غزالی مانند بسیاری از نویسندگان قرون وسطی مطالب آثار دیگران را،بدون ذکر مأخذ در احیاء العلوم نقل کرده و در این کار از پیشینیان و معاصرین خودپیشی گرفته و نسبت به دیگران در این کار مهارت بیشتری از خود نشان داده است.
این حکایت را غزالی در احیاء العلوم در کتاب«شرح عجایبدل»برای تبیین علم علماء و اولیاء ذکر کرده است.
غزالی بر این امر تأکید میکند کهبه علم باطن است که میتوان از حقیقت دل آگاه شد،و اگر انسان بداند هدف ازخلقت او سفر به سوی خداوند است،همه اعضاء و جوارح را به خدمت دل میگیردتا دل،راه سفر را به سلامت طی کند.
غزالی به ظرافت به این نکته اشاره میکند که همچنانکهنسبت تن به گل است،نسبت روح به خدای تعالی است؛ازاینرو است که خداوندنفس را به خود اضافت کرده و فرموده است{/نفخت فیه من روحی/}(سوره حجر،آیه 29).