چکیده:
جان بیشاپ نوعی از ایمان گرایی را تعریف می کند ـ و آن را ایمان گرایی معتدل می نامد ـ که بر اساس آن، گاهی به لحاظ اخلاقی اجازه داریم به باوری که شواهد و قرائنی برای آن وجود ندارد، ملتزم شویم. این دیدگاه، ادامه دیدگاه ویلیام جیمز است که او، آن را در مقاله «اراده معطوف به باور» بیان کرده است. در این دیدگاه، بحث از مجاز بودن اخلاقی باور دینی به میان می آید. بیشاپ معتقد است که باور دینی می تواند متاثر از اراده باشد. البته از نظر او، اراده تنها به نحو غیر مستقیم می تواند بر باور تاثیر بگذارد. بنابراین ما می توانیم به نحوی باور خود را کنترل کنیم و بحث مسئولیت و وظایف ما برای داشتن یک باور مطرح می شود. در این مقاله، به ایمان گرایی جان بیشاپ و کنترل باور و اخلاق باور از دیدگاه او و ویلیام جیمز پرداخته ایم.
خلاصه ماشینی:
"بیشاپ،ایمانگرایی موردنظر خود را از دل نظریۀ جیمز دربارۀ توجیه باور بیرون آورد و معتقد است که براساس آن،میتوان نوعی ایمانگرایی معتدل را ترسیم کرد که هم به شواهد بیرونی اهمیت میدهد و هم احساسات فرد را مورد توجه قرار میدهد )21-11.
براساس نظریۀ جیمز،به لحاظ اخلاقی برای افراد مجاز است که گزارۀ p را-که صدق آن را براساس شواهد در دسترس نمیتوان به طور کامل مشخص کرد-به عنوان درست و به نحو تمام عیار در عقل عملی به کار بگیرند و براساس آن،تصمیمگیری کنند؛ البته در صورتیکه: 1-انتخاب p به عنوان انتخابی اصیل خود را به فرد نشان دهد.
او بین این دو تفاوت قائل است و آنطور که اشاره شد،نظریۀ کلیفورد را دارای تعارض در عمل و نظر میداند،و آن را برای کسانی که به توجیه باور ایمانی خود میاندیشند کافی نمیشمرد ),4891,semaJ 713.
اما در اینجا مسئلهای قابل طرح است و آن اینکه شواهد بیرونی،چگونه از درستی باورهای ایمانی حکایت دارند؟و چگونه افراد مؤمن میتوانند به نفس الامر امور دینی دست یابند و خود را با آن مطابق سازند؟بیشاپ در پاسخ میگوید:گاهی بدون توجیه معرفتی،یک باور میتواند به لحاظ اخلاقی موجه باشد؛و آنچه در نهایت اهمیت دارد،همین توجیه اخلاقی است.
اما این شرایط ،چه تفاوتی با قرار گرفتن در سایر وضعیتها دارد؟و چه معیاری وجود دارد که مطمئن شویم این گزاره،واقعا درست است؟یعنی چگونه میتوان قانونی را به طور کلی وضع کرد که براساس آن، برخی شرایط به نحوی استثنائی،بدون نیاز به قرینۀ کافی موجه شمرده شوند؟ مسئلۀ دیگری که دربارۀ موضع بیشاپ قابل طرح است اینکه او،به نظریۀ جیمز پرداخته و آن را با افزودن دو شرط موجه مییابد."