چکیده:
خداوند متعال در قرآن کریم برای القای پیامها و مقاصد الهی، آیات خود را بر اساس روشها و قالبهای گوناگونی نازل کرده است. برای مثال، اخلاق انبیا را به عنوان الگویی برای مخاطبان، تبیین میکند یا به اخبار و سرگذشت اقوام و ملل گذشته میپردازد. همچنین برخی از محاورات انبیا با سلاطین و حاکمان ستمگر را بیان میکند. یکی از قالبهایی که بدین منظور، مکرر در قرآن به کار رفته، قالب «قصه» است. بخش قابلتوجهی از آیات قرآن را قصص قرآنی به خود اختصاص داده است. این مقاله با رویکرد تحلیلی به دنبال پاسخ سؤال اصلی مقاله است که تفسیر علامه طباطبائی از قصص قرآن با سایر مفسران چه تفاوتهایی دارد؟ موضوعاتی همچون بیان ولایت الهی، تأویل حوادث و وقایع، عبرتپذیری، بیان سنتهای الهی، و تسلی بخشیدن به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امت ایشان از مهمترین اهداف قصههای قرآنی در دیدگاه علامه طباطبائی است. تأکید بر واقعنمایی قصص قرآن، تبیین زوایای قصص، کشف ویژگیهای شخصیتی قهرمانان قصص، مراجعه به سایر آیات و سورهها در تفسیر قصص، ارائه تفسیر دقیق با استناد به ظاهر آیات، نقد توضیحات کتب مقدس از قصص قرآنی، و تبیین صحیح روش انبیا، از ویژگیهای تفسیر المیزان در تفسیر قصص قرآن است.تفسیر موضوعی در پی کشف نظریه قرآن کریم درباره یک موضوع یا مسئله است. این روش تفسیری در صورتی میتواند به این مقصود برسد که بر مبانی صحیحی استوار باشد. مقصود از مبانی تفسیر موضوعی آن دسته از اصول هستیشناختی مطرح در باب قرآن است که در نحوه استخراج نظریه از آیات مؤثر میباشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری و روش توصیفی و تحلیلی درصدد تبیین مبانی تفسیر موضوعی است. به جهت جایگاه بلند تفسیر المیزان میان تفاسیر و اهتمام آن به استخراج نظریه قرآن کریم، در این تبیین بر دیدگاه المیزان تأکید شده است. هدف مقاله نشان دادن ابتنای تفسیر موضوعی بر مبانی صحیح است تا زمینه تلاش هرچه بیشتر برای استخراج دیدگاه قرآن در مسائل مختلف فراهم شود. ادله و شواهد دلالت دارد که تفسیر موضوعی بر مبانی صحیحی استوار است. برخی از مبانی تفسیر امکان نظریهپردازی را و بعضی دیگر اعتبار، و پارهای جواز شرعی آن را اثبات میکند.
خلاصه ماشینی:
"وجوه برتری بنیاسرائیل بر عالمیان: علامه طباطبائی در داستان حضرت موسی و بنیاسرائیل، مراد از برتری بنیاسرائیل بر عالمیان در آیه «وفضلناهم علی العالمین»(جاثیه: 16) را چنین تفسیر میکند که اگر مراد از «العالمین» مردم همان عصر باشد، برتری از هر حیث است؛ زیرا بنیاسرائیل در عصر خود از هر حیث بر سایر اقوام و ملل برتری داشتند؛ اما اگر منظور از آن، همه جهانیان باشد برتری بنیاسرائیل فقط در برخی جهات، همچون فراوانی پیامبران و همچنین تعداد فراوان معجزاتی که به دست پیامبرانشان جاریشده، موردنظراست،نهجمیع جهات.
»آن را با آیات سوره انعام مرتبط میداند و میفرماید: مراد از جمله «ما قصصنا علیک من قبل» همان تحلیل و تحریمی است که خدای متعال در آیه 146 سوره انعام «وعلی الذین هادوا حرمنا کل ذی ظفر ومن البقر والغنم حرمنا علیهم»برای رسول خدا بیان کرده و این آیه را در مقام رفع اشکالی میداند که ممکن است طرح شود و آن این است که وقتی محرمات از خوردنیها منحصر در مردار و خون و گوشت خوک و ذبیحه برای غیرخداست و غیر از این چهار مورد، همه چیز حلال است، چرا تعداد فراوانی از خوردنیها در زمان موسی بر بنیاسرائیل حرام شده بود؟ آیا این حکم ظلم بر ایشان نبوده است؟ مرحوم علامه در جواب، با استفاده از آیه 160 نساء بیان میکند که تحریم برخی از خوردنیها بر بنیاسرائیل، ظلم به ایشان نبوده است، بلکه آنها خودشان به خویشتن ظلم کردند و به کیفر ظلمشان بعضی چیزها را خداوند برایشان حرام کرد."