چکیده:
از نظر صدرالمتالهین شناخت انسان امری دشوار است؛ زیرا انسان واجد مرتبه معلومی از وجود نیست تا ماهیت ثابتی از او انتزاع شود. حال با توجه به این موضع، تبیین ملاصدرا از انسان چیست؟ با چه رویکردی میتوان این تبیین را روایت نمود؛ بنحوی که با ادعای اولیه او ناسازگار نباشد؟ حکمت صدرایی هر چند که اجمالا تعریف «حیوان ناطق» را برای انسان میپذیرد ولی وجه تبیین انسان در این دیدگاه اصالتا ناظر به ارائه «تعریف منطقی» نیست بلکه ناظر به همان حقیقتی است که باعث صعوبت شناخت انسان شده است. بنیان تبیین صدرالمتالهین از انسان همانا تطور و تحول وجودی اوست؛ بهمین جهت است که میتوان مهمترین شاخصه انسان در حکمت متعالیه را تعالی وجودی و در نوردیدن مراتب مختلف دانست. بر این اساس، انسان شناسی صدرایی، اصالت وجودی است، پس برای روایت آن باید ویژگیهای وجودی انسان بعنوان نقطه آغاز انتخاب شده و سایر مباحث حول آن تفصیل داده شود. مقاله حاضر این مهم را بر عهده گرفته و با قرائتی خاص، دو انگاره «فقر وجودی» و قابلیت «تعالی و استکمال» را مهمترین ارکان انسان شناسی صدرایی دانسته و انگاره هایی نظیر فعالیت، خلاقیت، اختیار، تربیت و مسئولیت را مبتنی بر آنها تبیین کرده است.
خلاصه ماشینی:
"اگر در کناراین حقیقت به این معنا نیز توجه شود که هر آنچه ازلوازم ذات آدمی است بنحو بیواسطه یا با واسطهنقشی در غایت نهائی او دارد،{o22o}آنگاه باید پذیرفتکه،«اختیار»نیز امری است که باید غایت نهایی*اشعار به عین الربط بودن انسانبه ذات واجب الوجود،سببمیشود تصور وجود مستقل از مبدأبرای انسان به کناری نهاده شود وانسان بنحوی صحیح یعنی درارتباط و وابستگی تام به خداوندمورد شناخت قرار گیرد.
اما حرکت استکمالی انسان باحرکت سایر موجودات بسمت غایت خود متفاوتاست:انسان تنها موجودی است که هویت و درجهوجودی معلمی ندارد و از مرتبهیی به مرتبه دیگرمنتقل میشود و از هر مرتبهاش ماهیت تازهیی انتزاعمیشود؛بنابرین وجود او منحصر به عالم طبیعتنبوده و عوالم و نشأتی قبل و پس از این جهانداراست{o24o}حرکت کمالی او همه مراتب وجود را درمینورد تا به مبدأ وجود نائل شود.
{o40o} اما کدامین مصادیق بیشترین کمال و لذت حقیقیرا نصیب انسان میکند؟انسان برای تحقق غایتقصوای خود کدام اعمال و موضوعات فکری را بایدوجهه همت خویش قرار دهد؟برای پاسخ به اینسؤالات لازم است انسان به دو مقدمه توجه کند:نخست اینکه او موجودی جاوید است و رو بسویمقصدی ورای عالم طبیعت دارد و دوم آنکهشریفترین بعد وجودی او عقل است.
بنابرین باید به این مسئلهپاسخ داده شود که انسانشناسی حکمت الهی رابطهو تعامل میان انسان با سایر انسانها و موجودات راچگونه تحلیل میکند؟ببیان دیگر،زمانی که بارویکرد مبتنی بر حکمت،وجه انضمامی انسانمورد تبیین قرار میگیرد،چه مبنائی برای نحوه ارتباطاو با عالم معرفی میشود؟{o56o} پیشتر گفته شد که موجودات عالم همگی درخدمت انسانند تا انسان با بهرهگیری از آنها تعالی وسیر استکمالی خود را محقق کند."