چکیده:
مواجهه معرفت شناختی سهروردی با انسان متمایز است. وی بحث درباره انسان را از طبیعیات به الهیات منتقل کرد. او انسان را موجود شریفی میداند که حق، عظیمترین معلوم اوست. کارکرد ادراک نفس نزد وی اهمیت ویژه دارد. بنظر وی قرب به ملکوت، کمال نفس و مانع آن، اشتغال حواس است. او نفس را اشرف قوا و معیار کمال انسان میداند. سهروردی از بدن به جرم تعبیر کرده و قوای نفس و بدن را در کمال انسان موثر میداند. در اندیشه وی، مراتب ادراک انسان از عالم ماده تا غیب است. در بحث از فطرت، به نسبت آن با منطق پرداخته و عقل را محور شناخت انسان و کمال آن را نیل به توحید میداند. بنظر او معانی غیبی بر نفس نقش میبندند و بسرعت از میان میروند. سه اصطلاح قلب و عقل و فکر، ارتباط مستقیم با انسان شناسی او دارد. وی حکمت را ممزوج با سرشت انسان میداند. نزد او خره کیانی با بارقه نزد عارفان، وحدت معنا دارد.
خلاصه ماشینی:
"بهمین مناسبتمیگوید انسان مادام که در نشآت عالم ماده به سرمیبرد،پیراسته از وسواس خناس نیست{o5o}،این تعبیراگر چه کاملا فلسفی نیست،اما نشان میدهد که وقتیاز کمال نفس انسان سخن میگوید،تنها به نسبتنفس و بدن نظر نداشته بلکه بدنبال توصیفرویدادهای او و موانع و غایات ادراک است.
کمال انسان آنگونه که از سخن سهروردی پیداست،کمال انسانبه نفس،و کمال نفس نیز به ادراکات آنست کهبرترین آنها حق است.
اگر چه التزام بکار بردن این معنا هم به تأثر از قرآنکریم است،اما معتقد است تجرد از عالم ماده و قطعانس به آن،کمال نفس را تضمین میکند و ازاینروست که میگوید چنانچه انس انسان به عالمماده کاسته شود،از غیب،مطلع میشود.
{o61o} عالم نفس ناطقه سهروردی عالم نفس و نفس ناطقه را بدون جرم وجهت دانسته و میگوید نفس ناطقه،متصرف درنوع انسان است{o62o}که البته این نوع،دارای بدنیاست که آن هم نور محسوب میشود.
عالم عقل و نفس برای فهم انواع ادراک و طریق تبیین آن در فلسفهسهروردی،لازم است بخش طبیعیات{o68o}نوشتههایاو که عهدهدار این بحث است،بررسی شود.
طبق سخن سهروردی،اساس وحی،فیض است و برای درک آن،نبی باروح القدس تخاطب میکند و گاه روح القدس نیز درشمایل انسان ظاهر میشود.
حی بودننفس انسان،تعبیری از اهمیت حیاتنفس و تحریک بدن توسط نفس است وقیوم بودن او نیز به این معناست که نفسدر نسبت با بدن،قائم به خود اوست.
{o123o} تأله سهروردی با بحث از تأله،توصیفی از حکمت وسرشت انسان بدست میدهد که کمتر در منابعفلسفی از آن سخن گفته شده است.
{o149o}او معتقد است انسان عذاب خودرا بهمراه دارد{o150o}و نیز در باطن خود ألم و لذت داردبیآنکه در اشتغال به ظواهر،خود آگاه از آنها باشد."