چکیده:
برای شناخت پدیده ها، یکی از بهترین راهکارها استعاره سازی است که در آن فرایند، برای تبیین هر پدیده ای لازم است وجه شباهت آن را با پدیده دیگری که شناخته شده تر است، بررسی کرد. دانشمندان علم مدیریت برای شناسایی سازمان استعاره های زیادی را مطرح کرده اند؛ از جمله اینکه سازمان را به مثابه ماشین، موجود زنده، فرهنگ، بوم نقاشی و... تلقی کرده اند. در این مقاله، نویسنده سازمان را به مثابه رسانه دانسته است. اما مهم ترین وجه این تمثیل را در مسئولیتی می داند که برای رسانه و سازمان در قبال اجتماع متصور است. البته باید توجه داشت که آسیب جدی نگاه استعاری همانا آن است که بگوییم «این است و جز این نیست»؛ زیرا در شناخت یک پدیده هم دید جزئی نگر شایستگی دارد و هم دید کلی نگر بایستگی. لذا همیشه مجموعه ای از استعاره ها، ما را در شناخت یک پدیده از جمله سازمان تکافو خواهد کرد. این مقاله در پی آن است تا در نگاهی استعاری، سازمان را به مثابه رسانه تلقی کند. اما آن واسطی که این استعاره را سامان می دهد، همانا نظریه مسئولیت اجتماعی است.
One of the best ways to understand a phenomenon is to employ metaphors which could explain it through its similarities with another phenomenon. Management experts have done the same by bringing several metaphors such as comparing an organization to a machine، living thing، culture، painting canvas، etc. This article has used «Media» as a metaphor of organization، but it emphasizes the obligation associated with both the media and organization vis – a – vis the society. But a metaphorical outlook has also its harm which should not be neglected، and that is when we say «this is it» and forget other things، disregarding the fact that to understand a phenomenon، both a generalized and detailed look are necessary. Therefore، a combination of metaphors will always be more helpful in understanding a phenomenon such as an organization .
خلاصه ماشینی:
"سیبرت دو مبنای کلی اقتدارگرایی و لیبرالی را در این اثر مورد تأکید قرار داده و قرائتهای دوگانه مسئولیت اجتماعی (در راستای نظریۀ لیبرالی) و رسانههای شوروی (در راستای نظریه اقتدارگرایی) را به همکاران خود پیترسون و شرام واگذار کرده است؛ بنابراین، بنیان این کتاب حاصل دقت نظری و متأثر از نگاه سیبرت بوده است، گواینکه به سفارش بخش اقتصادی شورای جهانی کلیسا نیز انجام شده است.
اما اگر سودگرایی بهعنوان مبنا مورد پذیرش قرار گیرد، یک سازمان باید نسبت به مسائل اجتماعی و اهداف اجتماعی حساس بوده و بین منافع خود و جوامع تعادل بر قرار سازد و باید به این نکته توجه داشته باشد که بقا و رشد و سوددهی او در گرو وجود جامعه است.
در این معنا مسئولیت اجتماعی رسانهها منطقی دیگر را به نمایش میگذارد که گرچه با رویکردی جزئی تفاوت نگرش به این مفهوم را نسبت به نیمۀ اول و نیمۀ دوم قرن بیستم نشان میدهد اما در فرایند استعارهسازی سازمان بهمثابه رسانه وجه شباهت سازمان و رسانه را که مسئولیت هر دو در قبال اجتماع میباشد، نمودی دوباره میبخشد؛ چه اینکه گرچه مفهوم مسئولیت اجتماعی در دوران جنگ سرد به منظور مقابله با ایدئولوژی (جمعگرای) کمونیستی شرق ملحوظ گردید، اما در نیمۀ دوم محوریت یافتن مقولۀ سود بهعنوان وجه شبه در فرایند استعارهسازی سازمان بهمثابه رسانه قابل توجه و مهم است چنانکه در دهه اخیر نیز نگاهی عرضی به مفهوم مسئولیت اجتماعی در نسبت با جامعه، دولت و سازمان رسانهای بار دیگر تبیین استعارهای از سازمان بهمثابه رسانه را نمایان میسازد که وجه شباهت این دو در مواجهه با نیازهای عامه را نشان میدهد."