چکیده:
نظامی گنجهای در مخزنالاسرار، مسئله رازآمیز دل محوری عرفان را در چهار صحنه از مشاهدات عارفانه خویش به
رمز و راز بیان کرده است. او در مرحله آغازین از سفر خود، به ذکر ضرورت دل محوری در عالم معرفت پرداخته و گفته
است که خداوند، خلافت انسان را دردل او آفریده و این خلافت، دو جهانی است. نظامی در نخستین پرده از مکاشفات
روحانی خود، به درون دل راه مییابد و به زبان کنایه از اعضای درون سخن میگوید و آنگاه روی به سوی دل
برمیگرداند، و سرانجام ریاضت میگزیند. در دومین سفر روحانی خود، دلش را «رایض» مینامد که در اثر تربیت او بر
نفس خود چیره میشود و از گره تعلقات رهایی مییابد. در این سفر، دل او را به باغی میبرد و پس از بررسی و مطالعه
نزدیک به دویست بیت شعر رمز ناک معلوم میشود که این باغ، باغ عرفان و معرفت است. شاعر عارف در پرده سوم،
تصویری از سیمای خواجه دل و پیر راهبر خویش به رمز وکنایه ترسیم میکند و در خلوت دل، ذکر عارفانه میآغازد. در
پرده چهارم، بار دیگر با دو سه همدم و اهل طریقت خویش به ذکر دل در خلوت مینشیند و دم میزند و این بار، شبی
آراسته را میبیند و هر آنچه را که آرزوی دل وی بوده، در آن شب به دست میآورد. در پایان این صحنه روحانی، به
صراحت میگوید آنچه من گفتهام، مربوط به مفاهیم معرفتی است وغرض از شب، همان خلوت دل است و شمع نیز رمز و
نمادی است برای بصیرت وشهود عارفانه.
خلاصه ماشینی:
اسکندر از این سخنان شگفت زده میشود و با خود میگوید: همانا این جهان بر این نیک مردان پابرجای است و شکوه جهان نیز از همین اوتاد عالم است واین همه جهانگردی من بیگمان برای دیدن این گروه بوده است تا از خونریزی دوری کنم و از این بخردان حکمت آموزم، اگر پیشاپیش ایشان را میدیدم در خلوت نشسته عبادت میکردم: گر این قوم را پیش ازین دیدمی به گرد جهان برنگردیدمی به کنجی در از کوه بنشستمی به ایزد پرستی میان بستمی7 آیینه غیب نظامی گنجهای در این میان خود رشته سخن را به دست گرفته به کنایهای آشکار اشاره میکند که مقام ایشان از پیغمبری اسکندر فراتر بود و اسکندر با دیدن امیان یادی از پیغمبری نکرد: چو دید آن چنان دین و دین پروری نکرد از بنه یاد پیغمبری8 سررشته این اندیشه و این شهر آرمانی را میتوانیم از مخزن الاسرار نظامی به دست بیاوریم که شاعر جادو سخن آذربایجان موضوع رازناک دل محوری عرفان را در چهار صحنه از مشاهدات عارفانه خویش به راز و رمز آراسته و با نوشتن آن صحنهها ما را از جریان رویدادی بسیار گرانقدر آگاه ساخته و سرودههای خویش را نیز جاودانگی بخشیده است.