چکیده:
مقالهء حاضر بررسی رویکرد فلسفی داستایفسکی نسبت به مسئله آزادی،دریافت او از وضعیت بشر و بعد مذهبی،تمثیلی و تحول عظیم فکری وی در بازپسین نوشتههایش-از خاطرات زیر زمینی تا«افسانهء مفتش بزرگ»،بخش فلسفی برادران کارامازوف-است.فلسفهء روسی آرمانطلب و نمادگرا،از سالها پسین قرن نوزدهم،این رماننویس را بهعنوان پدر فکری خود برگزید.چگونه میتوان شیفتگی فلاسفه و ادبا را در برابر یک داستاننویس توجیه کرد؟آیا انگارههای اصلی فلسفهء داستایفسکی از هنر داستانی او جدا است،این بررسی بر تحلیلهای روشنگرانهء فیلسوفانی همچون لئون شستوف،نیکولا برادئوف و تظریات نوین میخاییل باختین در بارهء اهمیت آوا،گفتار و ابداع چند آوایی داستانی توسط داستایفسکی استوار است. افزون بر توجه به سویههای فلسفی آثار در قبال آزادی،که موضوعبخشی از مقاله است،تأثیر داستایفسکی بر برخی ادبای فرانسوی،از جمله آندره ژیده و ناتالی ساروت نیز در اینجا مدنظر است.
خلاصه ماشینی:
"فلسفهء آزادی در آخرین آثار داستایفسکی
بارهء اهمیت آوا،گفتار و ابداع چند آوایی داستانی توسط داستایفسکی استوار است.
داستایفسکی را اینگونه تعبیر میکند:«میپذیریم که مغضوبترین انسان،بازپسین انسان نیز
اکنون،در این مقطع از گفتار،تحول عظیم فکری داستایفسکی را به مدد بیانیهء فلسفی او
خفتبار سر منشأ لذت غریبی است که داستایفسکی همواره در آثار بعدی وصف و تحلیل
همچون زنده به گوری از کل بشریت گسستن،تجربهای است که داستایفسکی ما
تأمل اجباری عقاید ابدی خود،که این آرمان در کتاب هفتم جمهوری توصیف شده است.
جایگاه رویکرد فلسفی نسبت به کل آثار نویسنده چیست؟چگون میتوان این برههء
نویسنده از رجوع به«حقیقت دیرینه سال و سرمدی مسیحی»(همان،ص 69)روی برمیتابد و در عوض پدیدهء بازگشت به انسان را که آغاز آن رنسانس است.
میدارد که دستیابی به آن میسر نیست،مگر با چشمپوشی از آزادی خود:«علم به انسان خواهد
کافی است این قوانین را کشف کنیم و انسان دیگر مسئول اعمالاش نخواهد بود
منطقی تحمیلی نخستین مرحلهء دیالکتیک آزادی است که در همهء آثار داستایفسکی سر بر
شرح نظری موجود در همهء آثار داستایفسکی است:افسانهء«مفتش بزرگ»(کتاب 5،بخش 5.
و مذهبی آشنا ساخته است؟نخست اینکه در این اثر مسئله آزادی به تنهایی تجربه نمیشود،
میزند،اعتقاد آلکسیس و نیز خواننده را جلب میکند:«شعر تو ستایش مسیح است و نه
چشمپوشی از این آزادی به مثابهء گمراهی خودبینانهء فلسفی عجین با تنهایی و رنج نمیانجامد؟
از منظر ژید،دلیل امتناع برخی اذهان غربی در برابر نبوغ داستایفسکی را باید در این نکته
بنابراین داستایفسکی نخستین داستاننویسی است که
ثمرهء کلام نویسنده نیست»(همانجا)،بلکه موضوع کلام خود است.
این هنگام«میکرو دیالوگهایی»سر برمیکنند که ویژگی سبک بیانی داستایفسکی است»(همانجا)."