چکیده:
این مقال بر آن است تا یکی از مسائل مهم در حوزه قرآنپژوهی، یعنی مسأله قرآن و تأثیرگذاری بر محیط یا تأثیرپذیری از محیط را مورد بحث قرار دهد. مؤلف معتقد است که قرآن کریم، برای تأثیرگذاری و مبارزه با عادتهای ناروای جاهلی نازل شده است، نه این که از فرهنگ و آداب خشن زمان خود تأثیر پذیرد. سخن گفتن به زبان یک ملت، به معنای پذیرش فرهنگ آن ملت نیست. قرآن، کتاب هدایت برای همه بشر در همه قرون است؛ بنابراین، لازمه هدایت، آن است که بر فرهنگ و فکر انسانهای مورد خطاب خود اثرگذار باشد، نه بر عکس.
قرآن، همان کتابی است که توانست بر فرهنگ نادرست اعراب جاهلی، تمدنی درخشان و فرهنگی انسانساز بنا نهد. مؤلف برای صحت نظریه خود، مثالهای متعددی به صورت شاهد ذکر میکند.
خلاصه ماشینی:
"مگر در مواردی که حکم از تدابیر سیاسی همان وقت بوده باشد فقط در مسائل سیاست و کشورداری طبق اوضاع کشورها در زمان خودشان عمل کرده است؛ بر همین اساس، قوانین اسلام از همان آغاز به دو دسته اساسی تقسیم میشد: قوانین ثابت و متغیر، دسته اول مطابق با مصالح عامه است و تمام زمانها را شامل میشود و ابدی است و اصل در تشریع نیز همین است مگر این که دلیل قطعی بر متغیر بودن آن وجود داشته باشد و دسته دوم فقط به مسائل سیاسی مربوط میشود و به مصالح و منافعی محدود است که با تغییر آنها، سیاست نیز تغییر میکند و فرمانهای اولیالأمر و رهبران اسلامی از نوع دوم هستند، و ما آنها را در جای دیگری به صورت گسترده برشمرده، و راه جداسازی آنها را نشان دادهایم (مؤلف، ولایت فقیه، ص 172 ـ 174)؛ اما این که بگوییم اسلام کوتاه آمده و سازشکاری و سستی نشان داده، پذیرفتنی نیست؛ زیرا دین مقدس اسلام، از وحی گرفته شده، و خدا و پیامبر هرگز به چنین چیزی راضی نیستند: ولئن اتبعت أهواءهم بعد الذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا نصیر (بقره (2): 120 و 145)."