خلاصه ماشینی:
"قبل از آنکه کاندینسکی خودش را وقف هنر کند،یک دورۀ شرافتمندانه را دنبال نموده بود و این موضوع به او برای بیان تمایلات نظریهپردازیاش در دورۀ هنری کمک میکرد.
کاندینسکی نمونه دیگری را بیان میکند که از اهمیتی مخصوص برخوردار است و قدرت خیالین مشابهی را منعکس میکند: یک شب هنگام داخل شدن به استودیوی خود،او نمیتوانست موضوع یکی از نقاشیهایش را که برروی سه پایه قرار داشت،فورا دریابد،برای لحظۀ کوتاهی او مطمئن بود که در حال تماشای پدیده شگفتآوری از زیبایی،خلوص نظم و رنگ و شکل میباشد،تا هنگامی که موضوع زمینه نقاشی خودش دوباره در ذهنش جان گرفت.
کاندینسکی شش فصل کتابش را به نام(دربارۀ (به تصویر صفحه مراجعه شود) معنویت در هنر و به خصوص در نقاشی)همراه یک نقل قول از دلاکروکس )xiorcaleD( آغاز کرد:آوای موسیقی مستقیما برروح و جان اثر میگذارد و تا زمانی که موسیقی در انسان فطری است بازتابی را در آن مییابد.
در آخر میخواهم خاطرنشان کنم که از نظر من،ما در حال نزدیک شدن سریع دورۀ خرد و استدلال هستیم که در آن یک نقاش به اظهار کردن کارهایش به صورت ترکیبی افتخار میکند-این مطلب در تضاد با ادعاهای امپرسیونیستها قرار دارد که میگویند:میتوانند هیچ چیز را بیان کنند و هنر آنها برخاسته از الهام است.
در 21 نوامبر سال 1925،هنگامی که کتاب«خط و نقطه برای سطح مستوی»میرفت که به چاپ برسد، کاندینسکی به گرومان نوشت که نظراتش را دربارۀ رومانتیسم بیان نماید: من تنها آرزو میکنم که مردم آنچه را که در ورای نقاشیهای من قرار دارد درک کنند..."