چکیده:
موضوع اصلی این مقاله از یک سو بررسی زمینه های اجتماعی پیدایش شکاف فزاینده میان ایدئولوژی دولتی یا هنجارهای رسمی و از سوی دیگر کردارها و گرایش های عمومی یا هنجارهای غیررسمی در نظام جمهوری اسلامی ایران است. بر اساس استدلال اصلی این مقاله، بحران هایی چون بحران مشروعیت، مشارکت، کارایی و غیره ریشه در همین بحران بنیادی دارند که می توان از آن به عنوان بحرانی اجرای پروژه دولت ایدئولوژیک دینی در عرصه اجتماعی و فرهنگی سخن گفت. در بخش نخست مقاله با آوردن برخی از شواهد عینی، برخی از ابعاد بحران در اجرای پروژه دولت ایدئولوژیک را توضیح می دهیم و در بخش دوم پیامدهای دینی بحران بنیادین را از لحاظ گسترش انفعال سیاسی بررسی می کنیم. در بخش نخست از برخی پژوهش های میدانی و نظرسنجی های عمومی بهره برداری شده است. در بخش دوم با استفاده از مفهوم آنومی در جامعه شناسی دورکهایمی پیامدهای ناشی از ضعف نمادهای همبستگی، پاره پارگی نظام ارزشی، تعارفی در الگوهای رفتاری و گسترش انفعال و بی تفاوتی به عنوان جغرافیایی فرهنگ و اخلاق و سیاست در ایران معاصر توضیح داده شده اند. در این بخش نیز از برخی مطالبات پیمایش و نظرسنجی ها برای اثبات موضوع بهره برداری شده است. در بخش نتیجه گیری نیز به تاثیر آنومی اجتماعی فزاینده بر صورتبندی نظام سیاسی ایران در حال و آینده اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
"از چنین چشماندازی منشاء اصلی همۀ بحرانها و نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی در کشور،از جمله ضعف نمادهای همبستگی و هویت،پارهپارگی نظام ارزشی،تعارض در الگوهای رفتاری،ضعف مشروعیت هنجارهای حاکم،تضعیف روابط در حوزۀ عمومی،گسترش بیتفاوتی و انفعال اخلاقی،فرهنگی و سیاسی،احساس سرگشتگی، گسترش بیاعتمادی،هنجاریگریزی و غیره را(که روی هم رفته جغرافیای فرهنگ و اخلاق و سیاست را در ایران معاصر ترسیم میکنند)و باید در تجربۀ عمیق و اساسی آنومی سراسری یافت که بحران روحی جامعۀ معاصر را رقم میزند و در یکی از مظاهر اصلی خود در تعارض میان ایدئولوژی رسمی و کردارهای عمومی نمایان میشود.
3)نتیجهگیری و جمعبندی مبنای استدلال ما در صفحات پیشین این بوده است که گسترش شکاف و تعارض فزاینده میان ایدئولوژی رسمی و کردارهای عمومی ممکن است از لحاظ سیاسی دو پیامد کاملا متفاوت به بار آورد و یا تاثیرات سیاسی آن در دو شکل کاملا متفاوت نمایان شود:یکی ایدئولوژی گریزی فعال و رقابتجویی و مشارکت و حمایت از اصلاحات و مردمسالاری (به شیوهای که در انتخابات سال 1376 و سال 1378 و به طور کلی در دوران اصلاحات دیده شد)؛و دوم ایدئولوژیگریزی منفعلانه در رابطه با گسترش آنومی و بیهنجاری اجتماعی و انفعال سیاسی و یا پیدایش جامعه تودهای منفعل از لحاظ سیاسی."