چکیده:
معتقدان به تجرد نفس به آیات فراوانی از قرآن استدلال کرده اند که مهم ترین آنها آیه 85 سوره اسراء است. فخررازی با ضمیمه کردن این آیه به برخی از آیات دیگر و حمل «امر» در این آیه بر عالم مجردات، اولین مفسری است که به این آیه برای تجرد نفس استناد می کند. پس از وی، برخی از مفسران دارای گرایش های عرفانی یا فلسفی نیز چنین استدلالی را مطرح کرده اند. در این مقاله با بررسی تفسیرهای مقدم بر فخررازی و نیز شواهد لغوی، این استدلال ارزیابی می شود. علامه طباطبایی با حمل «امر» بر ملکوت، استدلال مشابهی را مطرح کرده است. برخی از معاصران نیز به این آیه برای تجرد نفس استدلال کرده اند؛ این استدلال ها معتبر نیست و آیه روح بر تجرد نفس دلالت نمی کند
Those arguing for immateriality of human spirit have used many verses of the Quran، most particularly 85 of Asra. Fakhr razi، enclosing it to other verses and regarding the word command to be immaterial world، can be known the first who relied on the verse and argued for immateriality of human soul and so did some commentators of mystical and philosophical tendency after him. The author of paper، noticing the commentaries of generation before him and using some lexical examples، has surveyed the argument. Allameh Tabatabaie، considering command as kingdom، has argued in a similar way and so has done some contemporary commentators. Yet، in the view of the paper، these arguments cannot be agreed with.
خلاصه ماشینی:
"» (همان: 26 / 310) ارزیابی استدلال فخررازی براساس تفسیری که خود فخر ارائه میکند و درست نیز بهنظر میرسد، آیه 78 سوره یس در پاسخ منکران معاد، تنها از نحوه دیگری از خلق که خدا بر آن قادر است، سخن میگوید که بدون اسباب و لوازم دنیوی است؛ اما این نحوة دیگر به مجردات اختصاص داده نشده است و درنتیجه ربطی به استدلال او ندارد.
(مصباح یزدی، 1373: 354) استناد ایشان در اینکه از این آیه تجرد را استنباط میکند، همان تقابل خلق و امر در آیه «ألا له الخلق و الأمر» است: پس امر چه کار خدا معنا شود (که بهنظر ما همین است) و چه فرمان خدا، به قرینه مقابله در این مورد خاص (که مقابل با خلق واقع شده است) میتوان استفاده کرد که نحوه وجود آن بهجز نحوه وجود موجوداتی است که ما با آن آشنایی داریم که دست عوامل مادی (هرچند برای مستعد کردن ماده وجودش) در آن کار میکند.
تنها علامه طباطبایی به کمک شواهد بسیاری از آیات قرآن، «امر» در این آیه را بر ملکوت حمل میکند و چون ملکوت از سنخ مجردات است، نتیجه میگیرد که روح نیز که از سنخ ملکوت است، مجرد است؛ اما این نتیجه بهواسطه عمومیت بیش از حد خود با مبانی فلسفی فلاسفه مسلمان سازگار نیست و نمیتواند مبنایی قرآنی برای تجرد نفس باشد."