چکیده:
علم پیامبر و امام که در علم کلام اسلامی اصطلاحا «علم امام» گفته میشود، هرچند از مقولاتی است که بیشتر دانشمندان و متکلمان اسلامی، اعتقاد بدان را از ضروریات دینی به شمار نمیآورند، ولی در مجامع علمی و محافل مذهبی شیعه، گاه همچون ضروریات دینی، مورد بحث و گفتگو بوده و چه بسا که در قرون اخیر، حوزههای علمیه را با چالش مواجه نموده و گرایشهای فکری ناهمسانی را به وجود آورده است؛ چنانچه گاه برخی را چارهای جز سکوت یا احتیاط و همگرایی نبوده است.حال با وجود چنین جوی، سید محمد حسین فضلالله ـ صاحب تفسیر «من وحی القرآن» ـ سکوت را در این مقوله جایز ندانسته و آنجا که تفسیر آیات اقتضای بحث را داشته، با جرأت قلمی و رویکرد قرآنی، بدان پرداخته است. اما اینکه وی دارای چه مطالبی در این زمینه بوده و در میان اصحاب نظر در زمره کدام گرایش فکری قرار میگیرد و دارای کدامین برجستگیهای فکری در آن است، مطلبی است که در این جستار به دنبال آن خواهیم بود.
The knowledge of the Prophet and the Imam، which in theological terminology is called ‘ilm-i Imam (knowledge of Imam)، although not religiously obligatory to believe in، has occasionally been discussed just as religiously obligatory in scholarly gatherings and religious Shī‘a circles، and many a time has in recent centuries challenged the Islamic seminaries and created inconsistent intellectual tendencies; to the extent that at times some had no choice except keeping silent or remaining cautious and conforming towards it.
In such an atmosphere، Sayyid Muḥammad Ḥusayn Faḍl Allāh – the author of Min Waḥy al-Qur'ān – has not tolerated to remain silent on this issue and wherever the interpretation of the verses necessitated، he has dealt with it with a courageous penmanship and a Qur’ānic approach. But as to what he has had to say in this respect، in what intellectual trends has he been placed among the learned scholars، and what eminent intellectual features he enjoys، are the issues dealt with in this research.
خلاصه ماشینی:
"علم پیامبر و امام در تفسیر «من وحی القرآن» چکیده: علم پیامبر و امام که در علم کلام اسلامی اصطلاحا «علم امام» گفته میشود، هرچند از مقولاتی است که بیشتر دانشمندان و متکلمان اسلامی، اعتقاد بدان را از ضروریات دینی به شمار نمیآورند، ولی در مجامع علمی و محافل مذهبی شیعه، گاه همچون ضروریات دینی، مورد بحث و گفتگو بوده و چه بسا که در قرون اخیر، حوزههای علمیه را با چالش مواجه نموده و گرایشهای فکری ناهمسانی را به وجود آورده است؛ چنانچه گاه برخی را چارهای جز سکوت یا احتیاط و همگرایی نبوده است.
؛ یعنی در بیان قرآنی به نفی علم غیب از پیامبر به صورت فعلی و تکوینی تأکید شده است نه وحیانی؛ زیرا خداوند آنان را از بعضی مسائل غیبی که روی داده یا خواهد داد و مورد نیاز آنان بوده، آگاهی داده است؛ چنانکه در داستان حضرت عیسی۷میفرماید:(وأنبئکم بما تأکلون وما تدخرون فی بیوتکم) (آل عمران/۴۹) «و شما را از آنچه در خانههایتان ذخیره میکنید خبر میدهم ...
» (همان، ۵/۳۸؛ ۱۱/۳۲۱ـ۳۲۳) «اما این آگاهی پیامبران از برخی علوم غیبی نه چنان است که ملکه وجودی در شخصیت آنان بهشمار آید، بهطوری که هر وقت اراده دانستن آن را نمایند، بدانند؛ بلکه علمی است که از صاحب علم اخذ میکنند؛ و آن علوم محدود به مسائلی است که در چارچوب امر رسالت مورد نیاز است، نه اینکه به صورت بالفعل و حضوری، جزء خصوصیات ذاتی آنان قرار گرفته باشد."