چکیده:
با بررسی برخی از آیات قرآن کریم می¬توان جایگزینی هر یک از فعل¬های ماضی، مضارع و امر را به جای دیگری دید. در برخورد با این پدیده صرفی ـ بلاغی، برخی از صاحبنظران، وجود و در واقع عطف فعل مغایر به دیگر افعال موجود در کلام را جایز می¬دانند. برخی دیگر نیز به تأویل فعل جایگزین شده می¬پردازند تا با دیگر افعال موجود در کلام همسو و مطابق گردد. اما به نظر می¬رسد بهکارگیری فعلی که با زمان دیگر افعال مورد استفاده در آیه یا مجموع سخن مطابقت ندارد، دارای نکته و دلالتی بلاغی است. از آن جمله جمع میان دو معنا و دلالت صرفی و دلالت سیاقی فعل، تأکید بر وقوع فعل جایگزین شده، و یا تصویرسازی فعل در زمان حال و دیگر اغراض بلاغی که سعی شده در این مقاله بدانها پرداخته شود.
Examining some verses of the Holy Qur’ān would bring to notice the substitution of any of the past، present، and imperative forms of the verbs with the other. To deal with this morphological-rhetorical phenomenon، some learned scholars deem as permissible the existence and، indeed، the reference of the contrary verb to other verbs existing in the speech. Some others deal with interpreting the substituted verb to make it conform to other verbs existing in the speech. However، it seems that using a verb that does not conform to other verbs used in the verse or the total speech، contains a rhetorical point and denotation. For instance، reconciliation between two morphological meanings and denotations and the contextual denotation of the verb، emphasis on the occurrence of the substituted verb، sketching the verb in the present tense، and other rhetorical purposes، are attempted to address in this article.
خلاصه ماشینی:
"» (ابن جنی،۳/۱۰۵) بنابراین کارکرد فعل شرط «أنفقتم» که به صورت فعل ماضی آمده، ولی در معنا بر زمان آینده دلالت دارد، بیان میل و علاقه گوینده در وقوع فعل «انفاق» و تشویق و تحریض مخاطبان به انجام آن است، به طوری که گویی این عمل از آنان سر زده و دیر زمانی نیز از انجام آن گذشته و اکنون در آیه از آن رخداد خبر داده می¬شود.
» (همان) زمخشری نیز در تفسیر آیه مبارکه (و الله الذی أرسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه إلی بلد میت فأحیینا به الأرض بعد موتها کذلک النشور)(فاطر/۹)، از تعبیر «حکایت حال» در بلاغت جانشینی فعل مضارع از فعل ماضی استفاده می¬کند و می¬نویسد: «اگر سؤال کنی چرا فعل «تثیر» به زمان مضارع استفاده شده است، در حالی که فعل-های قبل و بعد از آن ماضی می¬باشند، میگویم: دلیل این امر حکایت حالتی است که بادها ابرها را برمی¬انگیزند، تا این تصویر شگفت که بر قدرت الهی دلالت دارد، به تصویر کشیده شود.
بهکارگیری فعل مضارع « تقتلون» نیز به منظور به تصویر کشیدن و حاضر نمودن دوباره عمل ناپسندیده «قتل» در مقابل دیدگان مخاطبین میباشد، با این تفاوت که در آیه قبل (مائده/۷۰)، از صیغه غایب، یعنی «یقتلون» استفاده شده، حال آنکه در این آیه، صیغه مخاطب، یعنی «تقتلون» آمده است، که این امر خود علاوه بر تصویرسازی مجدد در زمان حال، بر استمرار این عمل نیز اشاره دارد."