خلاصه ماشینی:
"وقتی قلبی،مفتون مظاهری ازیک نظام شد و رعب مادی-که همان ریشه اخلاق مادیاست-در آن جای گرفت و به تعبیر بهتر این دل،دلیفتنهزده و بیمار شد آیا میتوان آن را به کمک ناجی کمتوانیهمچون استدلال،از غرقاب عفن مادیت رهایی بخشید؟بستری که کفار،برای توسعه دنیاپرستی در قالب تغییر وتوسعه در اخلاق،فرهنگ و روابط اجتماعی فراهم کرده ودستگاهی را پدید آوردهاند که همچون کارخانهای عظیم بهتولید مفاهیم و اصطلاحات مادی میپردازد آیا ما اهل دینرا ملزم به موضعگیری متناسب با چنین نظامی نمینماید؟تکلیفی که دین بردوش ما میگذارد چیست؟آیا چنین&%29606FYKG296G% تکلیفی،محصور در رفع شبهات است تا اگر کسی از راه حقمنحرف شد بتوان ادعا کرد که او«عن حجۀ»منحرف شدهاست؟!به نظر ما اول وظیفهای که دین برعهده ما میگذارد،شکستن ابهت و صولت ظاهری این دستگاه کفرآلود است؛زیرا به هرمیزانی که چنین صولتی بشکند ملتها نیز بههمان مقدار رهایی مییابند و همین رهایی،بستر انتخابراه صواب را برایشان فراهم خواهد نمود.
به تعبیردیگر آن انگیزهای که این نظم را ایجاد کرده است چیزیجز«حرص»و آن اولویتی که منشأ چنین انضباط خاصیشده است چیزی جز اولویت مادی نبوده است،پس چگونهمیتوان آن را مطلوب دانست؟!اما کماکان جای این سؤالباقی است که چرا هنوز آن نظم معنوی که متناسب باآرمانهای جامعه باشد پدیده نیامده است؟ضمن آنکه اذعانداریم که این واقعیت،دلالت برضعف جامعه ما دارد که هنوزنتوانستهایم انگیزه الهی را به نظام اجتماعی تبدیل کنیمولی به این نکته نیز باید توجه داشت زماین که قرار استانگیزه الهی به چنین نظامی تبدیل شود دیگر نمیتوان گفتاشکالی ندارد که همراه با ورود تکنولوژی،توسعه رفتار مادینیز بیاید ولی در عین حال انگیزه عشق الهی نیز باقی باشد!"