چکیده:
کیفیت سود از عوامل مهم و تاثیرگذار بر میزان نگهداری وجه در نقد شرکتها است. نتایج برخی از پژوهشهای قبلی نشان داده است که افزایش کیفیت اطلاعات حسابداری، باعث کاهش میزان نگهداری وجه نقد شرکتها میگردد. از این رو، هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی رابطه کیفیت سود (متغیر مستقل) و میزان نگهداری وجه نقد (متغیر وابسته) در بورس اوراق بهادار تهران است. سایر متغیرهای کنترلی مورد استفاده در پژوهش حاضر، عبارتاند از فرصتهای رشد، اندازه شرکت، ساختار سررسید بدهیها، رابطه با موسسات مالی، هزینه فرصت سرمایه سرمایهگذاری شده در داراییهای نقدی، اهرم شرکت، سایر داراییهای نقدی، ظرفیت تولید جریانهای نقدی، درصد تقسیم سود، نسبت سرمایهگذاری در داراییهای ثابت بر خالص داراییهای ثابت اول دوره، تعداد سالهایی که شرکت به عملیات خود ادامه داده است و عضویت در گروه تجاری. برای نیل به هدف پژوهش، اطلاعات دهساله (79-88) صد و پنجاه شرکت، مورد بررسی قرار گرفت. برای آزمون فرضیهها، از رگرسیون چند متغیره با استفاده از دادههای ترکیبی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داده است که بین کیفیت سود و میزان نگهداری وجه نقد در بورس اوراق بهادار تهران، رابطه منفی و معنیدار وجود دارد. به طور کلی، نتایج پژوهش نشان داده است که تقریبا 85 درصد از تغییرات در میزان نگهداری وجه نقد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، با تغییرات متغیرهای مورد استفاده در مدل پژوهش، توضیح داده میشود.
خلاصه ماشینی:
"پرسش اصلی این است که آیا در طول دوره مورد بررسی،روندنابرابری بازار کار در استانهای کشور،افزایش یا کاهش یافته است،و شدت روند نابرابریهای بازار کاراستانها به لحاظ متغیرهای اساسی چگونه بوده است؟در نهایت،برای دستیابی به وضعیت بهتر بازارکار مناطق،اجرای چه سیاستهایی میتواند مؤثر باشد تا سازگاری و زمینه برای رقابت میان مناطقمختلف کشور و تحرک منابع و عوامل تولید نسبت به شرایط گذشته فراهم گردد.
به اعتقاد آنها اولا"،فرم تابعیکه آلوالیا برای بررسی رابطه بین برابری(نابرابری)و درآمد انتخاب کرده است،با نظریه کوزنتس وتغییرات این دو متغیر هماهنگ نیست،دوم اینکه،تعداد بسیاری از شاخصهای نابرابری وجود دارندکه از میان آنها،باید بهترین را انتخاب کرد،در حالی که آلوالیا بدون هیچگونه توضیحی،فقط سهمدرآمد 40 درصد از فقیرترین افراد را به عنوان شاخص انتخاب کرده و دلیلی نیز برای آن نداشتهاست،سوم اینکه،آناند و کانبور با تخمین متغیر I (سهم درآمد 40 درصد فقیرترین مردم)بر M (متوسط درآمد سرانه)گروهی از کشورها به طور مقطعی،متوجه شدهاند که نتیجه برازش مدل خوببوده است و در پیشبینی برای هر کشور به طور مجزا،سهم درآمدی 40 درصد از فقیرترین مردم بهطور عجیبی،به فرم تابع مورد تخمین وابسته بوده است،چهارم اینکه،دادههای آماری آلوالیا با آنچیزی که خود کوزنتس با احتیاط بسیاری مورد توجه قرار داده است-یعنی درآمد،واحد مشاهداتو غیره-چندان هماهنگی ندارد.
*در بین سالهای برنامه چهارم توسعه،بیشترین نابرابری به لحاظ شاخصهای نرخ بیکاری و نرخمشارکت نیروی کار،در سال 1386 وجود داشته و با وجود رکود نسبی حاکم بر اقتصاد در سالهای88-1387،به تدریج نابرابریهای دو شاخص اساسی بازار کار کاهش یافته است."