خلاصه ماشینی:
"در کتاب حاضر،تصویرگر فراموش کرده است که مخاطب وی،کودک گروه سنی زیر دبستان نیست؛ازاینرو:اول؛عناصر بصری کودکانه را که خاص کودکان قبل از دبستان در به تصویر کشیدن محیط خویش است،به کار گرفته است؛نظیر:آدمکنگاری با سرهایی حجیم،حیواناتی که در نیمرخاند،آدمکها و عناصری که در کادر معلقاند و ماشینهایاسباببازی که حاصل گرافیکهای ذهنی کودک و درک وی از پیرامونش هستند.
تصویرگر چنان دست بازی در نگارش تصویری این کتاب دارد که هر کجا خواست-با ربط یا بیربط-یکی ازعناصر موجود در متن را برجسته میکند و از اهمیت دیگر عناصر میکاهد و آن را در کادر نمیآورد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) رنگینکمان آمده در گوشهی بالای کادر نیز پیام مشخصی برایمخاطب کودک ندارد و پلی تخیلگونه از این کادر به صفحات داخلی بازنمیکند ضمن آنکه هم به دشواری دیده میشود و هم ضعیف طراحیشده است.
آیا جیغ کودک در کنار غرش هواپیما و نعرهی حیوان سوار بر کامیون برای رانندهقابل شنیدن است؟ضمن آنکه رانندهی تریلی،فرصت کشیدن ترمز برای یک توپ را ندارد،مخاطب در کجای تصویر اخمراننده را ببیند؟چه چیز این توپ قشنگ است؟این دایرهی ناکامل سرخرنگ بین دو چرخ،آیا هویت یک توپ بازی را بهمخاطب میرساند؟سگ این کادر تصویری به که عوعو میکند؟این کدام شهر است که هم درخت مناطق سردسیری رادارد و هم درخت مناطق گرمسیری را؟این همه به خطا حرف زدن با واژههای بصری در یک کادر تصویری آن هم اضافهبر آنچه شاعر گفته،از چه بابت است؟ به لحاظ ردهی سنی،این نقاشی به نقاشی کودکان قبل از دبستان شباهت دارد که در آن حرکت ماشین به شکل معلقدر کادر است و آسمان و زمین آن را خطی(خط افق)از هم جدا نمیکند."