خلاصه ماشینی:
"مهمتر از این،در این اندیشه،شرق و غربدو حوزهی تاریخی-جغرافیایی مستقل و مجزا از هم در نظر گرفتهمیشوند که یکی(غرب)سراسر عقلانیت،دموکراسی،پیشرفت و آزادیاست و دیگری(شرق)یکسر واپسماندگی،استبداد،جمود و تحجر،بیشک تلاش یکسونگرانهی مورخان غربی برای برتر نشان دادن اروپاو فرهنگ اروپایی از عوامل اصلی تولید و ترویج چنین بینشی بوده است.
دراین بخش هابسون به صراحت میگوید«من با رجوع به گزارشهای اریخ گمشده تجربی تاریخی دریافتم که در اکثر قریب به اتفاق هزار سال اخیر،موتورمحرکۀ اصلی توسعه در جهان،شرق بوده است»(ص 46)و غرب تنهابه این علت توانست مسیر رسیدن به مدرنیته را ادامه دهد که از طریقانتشار و تصرف منابع و مجموعه دستاوردهای پیشرفتهتر شرقی تقویتشد.
ادعای اصلی هابسون در اینجا این استکه در واقع همهی ابتکارات و اختراعات عمدهای که زمینهسازی توسعهو پیشرفت نظام سرمایهداری در ایتالیا شده بودند،از شرق پیشرفته وبه ویژه خاورمیانهی اسلامی و چین نشأت گرفته بودند و به واسطهی پلجهانی اسلام از طریق جهانی شدن شرقی انتشار یافتند.
به باور هابسون واقعیت این است که نه تنها عصراکتشافات آفروآسیایی که پس از 500 م آغاز شد،مربوط به سالها پیشاز کریستف کلمب و داگاما میشود،بلکه حتی از لحاظ قدرت اقتصادی ونظامی نیز تا قرن نوزدهم،اروپا هنوز خیلی عقبتر از شرق بود(ص 273).
بنابراین،هرچند هابسون در فصل نهم بر رویفرایند جحذب و اقتباس«مجموعه داراییها و دستاوردهای»چینی متمرکز شدهبود،اما او در اینجا در پی بررسی چگونگی تصرف امپریالیستی داراییهایشرقی در طی داستان ظهور غرب است؛چیزی که از آن به ریشههایافروآسیایی صنعتی شدن بریتانیا یاد میکند."