چکیده:
از جنگ سال 2001 و سرنگونی رژیم طالبان در افغانستان، بقایای طالبان در پاکستان و افغانستان به فعالیت ادامه دادند. در واقع با پیدایش دوباره طالبان در نواحی مختلف افغانستان، محیط کشورهای پاکستان و افغانستان به صحنه رویارویی طالبان با این دولتها تبدیل شده است. در این میان دولت کابل که همچنان با طالبان در ستیز است ، با چالش اساسی از طرف آنها مواجه است. شدت ناامنی از طرف طالبان در افغانستان به گونهای است که نیروهای ناتو در جنگ علیه طالبان دچار ناکارآمدی شدهاند. بنابراین پس از هفت سال حضور نظامی در این کشور، آمریکا به دنبال این استراتژی است که بین طالبان شکاف ایجاد کرده و با جناح معتدلتر درباره آینده افغانستان مذاکره کند. نگارنده به دنبال این هدف است که چالش طالبان به عنوان یک گروه تروریستی را در تنش بین دو کشور افغانستان و پاکستان با توجه به رویکرد استراتژیک آمریکا بررسی کند. بنابراین ابتدا به معمای حضور طالبان پرداخته شده، سپس تنش در روابط افغانستان و پاکستان مورد بررسی قرار گرفته و در پایان استراتژی آمریکا در برخورد با طالبان و تأثیر آن در روابط دو همسایه بررسی شده است .
After the war of 2001 and the removal of the Taliban regime in Afghanistan، the remnants of the Taliban in Pakistan and Afghanistan continued their activities. With the re-emergence of the Taliban in various parts of Afghanistan، Pakistan and Afghanistan’s territories turned into a scene for confrontation between the Taliban and these governments، particularly the government in Kabul. The NATO forces are confronted with serious problems in their war on the Taliban. The United States now intends to negotiate with the more moderate faction of the Taliban. The author seeks to examine Taliban’s challenge as a terrorist group in building more tension between Afghanistan
and Pakistan within the framework of U.S. strategic posture.
خلاصه ماشینی:
بنابراین پس از هفت سال حضور نظامی در این کشور، آمریکا به دنبال این استراتژی است که بین طالبان شکاف ایجاد کرده و با جناح معتدلتر درباره آینده افغانستان مذاکره کند.
نگارنده به دنبال این هدف است که چالش طالبان به عنوان یک گروه تروریستی را در تنش بین دو کشور افغانستان و پاکستان با توجه به رویکرد استراتژیک آمریکا بررسی کند.
نکته قابل ذکر اینکه پدیده طالبان از نظر ساختار، متشکل از لایهها و قومیتهای دو کشور افغانستان و پاکستان بود، اما در فرایند سیاست خارجی آمریکا به ابزاری در خدمت سیاستهای استراتژیک آمریکا در آمد که این موضوع از نظر ساختار- کارگزار قابل تحلیل است.
لازم به یادآوری است، قرارداد دولت پاکستان با قبایل مرزنشین نواحی شمالی وزیرستان این کشور، از آن رو منعقد شد که آمریکا در تلاش خود برای ایجاد صلح و امنیت در مناطق یادشده، با شکست مواجه شده بود.
آمریکا، طالبان، تحولات جدید پاکستان و تأثیر آن بر افغانستان ایالات متحده آمریکا در اشغال افغانستان و حذف طالبان از قدرت، از یک سو به دنبال ایدئولوژیک کردن جنگ قدرت بین تمدن اسلامی و تمدن غربی و از سوی دیگر به دنبال مهار قدرتهای بالقوه و بالفعل معارض بوده است.
نکته تأمل برانگیز این است که چرا ایالات متحده آمریکا در تلاش است که از طریق بسیج نظامی فرقهها و طوایف افغان، تشکیلات نظامی برای مقابله با طالبان ایجاد کند، در حالی که پر واضح است که این رویکرد در عمل به بیثباتی سیاسی و اجتماعی بیشتر این کشور منجر شده و موضوع بازسازی را به تأخیر خواهد انداخت و فرایند تشکیل دولت مستقل در افغانستان را با چالش اساسی رو به رو خواهد کرد.