چکیده:
یکی از موضوعهای مهم سیاست خارجی هر کشور، چگونگی تنظیم روابط با قدرتهای بزرگ است. تکوین جمهوری اسلامی ایران در سال 1979، ماهیت روابط ایران با قدرتهای بزرگ را دچار تغییر بنیادین کرده است. هرچند از اواخر دهه 1980، ایران و شوروی و بهدنبال آن روسیه به بهبود روابط متقابل اقدام کردهاند، ولی این بهبودی منجر به روابط راهبردی نشده است. اعتقاد بر این است که ایران از روی مصلحت (بهدلیل روابط اختلاف برانگیز ایران و غرب) به مسکو گرایش نشان داده است و از سوی دیگر، هدفها و خطمشیهای سیاست خارجی روسیه با هدفهای ایران در عرصه بینالمللی در مواردی تفاوت دارد. بهنظر میرسد که ایران و روسیه با یکدیگر تضاد راهبردی نداشته باشند، ولی وجود یک ساختار انحصارگونه بینالمللی که بنابر آن تهران بهدلیل فشار غرب در مواردی ناچار است که برخی کالاهای مورد نیاز خود از سیاسی و اقتصادی را از طرف مسکو تأمین کند و همچنین نظریه سلطهستیزی ایرانی و عملگرایی روسی توجیهکننده برخی از شکافهای روابط دو کشور باشد که این مقاله بر اساس آنها تنظیم شده است.
Regulating relations with great powers constitutes one of the most significant issues of each country’s foreign policy. Iran، the Soviet Union and later Russia have failed to establish strategic relations، despite their efforts to enhance mutual relations since late 1980s. It is believed that Iran found it politically expedient to have ties with Moscow due to its disputed relations with the West. On the other hand، foreign policies adopted by Iran and Russia at international arena differ from each other to some extent. Although there is no indication of strategic conflict between Iran and Russia، some rifts have been created between them. Iran’s anti-imperialism approach and Russian pragmatism as well as an international monopoly that forces Tehran to turn to Moscow for meeting some of its political and economic needs could justify some of these rifts.
خلاصه ماشینی:
اعتقاد بر این است که ایران از روی مصلحت (بهدلیل روابط اختلاف برانگیز ایران و غرب) به مسکو گرایش نشان داده است و از سوی دیگر، هدفها و خطمشیهای سیاست خارجی روسیه با هدفهای ایران در عرصه بینالمللی در مواردی تفاوت دارد.
بهنظر میرسد که ایران و روسیه با یکدیگر تضاد راهبردی نداشته باشند، ولی وجود یک ساختار انحصارگونه بینالمللی که بنابر آن تهران بهدلیل فشار غرب در مواردی ناچار است که برخی کالاهای مورد نیاز خود از سیاسی و اقتصادی را از طرف مسکو تأمین کند و همچنین نظریه سلطهستیزی ایرانی و عملگرایی روسی توجیهکننده برخی از شکافهای روابط دو کشور باشد که این مقاله بر اساس آنها تنظیم شده است.
سیاست روسیه در مقابل پرونده هستهای ایران همیشه دارای نوسان بوده و این کشور با بهکار گرفتن مواضع دو پهلو نه تنها در روند همکاریهای هستهای خود با ایران تاخیر کرده است بلکه در موضعگیریهای خود در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل- که منجر به صدور چندین قطعنامه تحریمی علیه ایران شده است- در عمل تعجب و ناراحتی مقامهای ایرانی را برانگیخته است.
بنابراین، ماهیت سلطه ستیزانه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ایجاب کرده است که تهران بهناچار و از روی مصلحت برای تأمین برخی هدفهای سیاسی و اقتصادی به برخی دولتها- از جمله روسیه- گرایش نشان دهد و آن دولتها نیز از این وضعیت آگاه هستند.