چکیده:
از میان چهرههای گوناگون، هانری دروش-کشیش و کارگر، متخصص مارکسیزم و متاله، جامعهشناس دین و توسعه...-و از خلال دورانهای متفاوت زندگی وی، تصویر هانری دروش جامعهشناس دین، به یمن آثار بسیار و تحقیقات ارزشمندش، در«گالری چهرههای بنیانگذار»جامعهشناس ادیان قرار دارد(ارویو لهژه، 2001:263).«جامعهشناسی انتظار و امید»با نام وی پیوند خورده است(پولات، 1994)و سهم دروش در«جامعهشناسی تخیل» قابل ملاحظه است.سه شاخصه جامعهشناسی دین هانری دروش را از دیگران متمایز میسازد:تأکید او بر چند مرکزی بودن این رشته.توجه به جنبشها، فرقهها و جماعتهای کوچک مذهبی.امید و جلوههای آن در اتوپی، موعودگرایی وهزارهگرایی، به عنوان محور اصلی کتابشناسی وی.
خلاصه ماشینی:
از این روست که کتاب جامعهشناسی دین وی، پس از تصحیح عنوان، نهایتا با عنوان جامعهشناسیهای امور دینی(1968)انتشار یافت و نویسنده در مقدمه کتاب متذکر شد که این رشته که در آغاز به عنوان یک گرایش در در بطن جامعهشناسی شکل گرفت، در روند تکوین و رشد خویش در جوامع مدرن به جامعهشناسیهای امور دینی تقسیم و تکثر شد و در شرایط امروز، که از طرفی با مراجع گوناگون در مطالعه دین روبه روییم و از سویی با حضور ادیان مختلف و اشکال نوین امر دینی، دیگر نمیتوان از یک جامعهشناسی و از یک دین سخن گفت.
از سویی عنوان«جامعهشناسی دینی»در آغاز تکوین این رشته نوعی جامعهشناسی مذهبی(مسیحی و کاتولیک)را تداعی میکرد که توسط نهاد روحانیت و در خدمت آن به کار گرفته شده بود و از سوی دیگر جانبداری جامعهشناس دین نسبت به موضوع مورد مطالعه خود، مسئلهای بود که از جانب برخی از جامعهشناسان، و مشخصا پییر بوردیو، مطرح میشد و اساسا«شرایط امکان»جامعهشناسی دین را به عنوان یک گرایش علمی به پرسش میکشید(بوردیو، 1987).
از خلال انتخات درست نام این رشته، جامعهشناسی که دین را موضوع مطالعه خود قرار داده بود، در نظر داشت که بر استقلال علمی این رشته دانشگاهی و به گفته گابریل لوبرا، بر«استقلال رویکردی غیر دینی به پدیدههای دینی»به عنوان شرط آزادی تحقیق محقق، جدا از اعتقادات و تعلقات فردیاش، تأکید کند و در ثانی چند مرکزی بودن این رشته و موقعیت متکثر دین را در شرایط جدید در نظر بگیرد.
اما در مطالعه جریانات اتوپیست، موعودگرا و هزارهگرا، مهمترین مسئلهای که هانری دروش را به عنوان جامعهشناس امید به خود مشغول میکرد، مسئله پیروزی و شکست این جریانات بود.