چکیده:
سبک هندی از معدود سبک های شعر فارسی است که نام های متعددی دارد. نام هایی که مشاجرات فراوانی برانگیخته و موجب گفتگوهای بسیاری شده است. آنچه موجب آشفتگی در نامگذاری این شیوه شده، بی توجهی به علایق و سلایق دو گروه از شاعران این شیوه است که با توجه به تفاوت های زمانی، زبانی و مکانی، جلوه ی خاصی از زبان فارسی را به نمایش در آورده و بخشی از ظرفیت های این زبان فاخر را آشکارساختند. از این رو در این مقاله کوشش شده است با مقایسه ی شعر دو شاعر برتر این شیوه ،صائب و بیدل ، وجوه اشتراک و افتراق آن ها تبیین شود و جلوه های گوناگون زبان فارسی در دو قلمرو جغرافیایی ایران و هند باز نموده آید
خلاصه ماشینی:
"اغراق هایی که رنگ خیالی شعر را بسیار برجسته کرده است وبه علت ابهام حاکم برفضای شعر بیدل، در نگاه نخست کشف و درک این اغراق ها نیز دشوار می نماید : ز نیرنگ حجـابش غافلم لیک اینقدر دانم که برق جلوه خواهد سوخت فانوس خیالی را نسیــم دامــن او گـروزدگاه خـرامیدن سحر بی پرده گردد غنچه ی تصـویر قالی را خیــالی از دهـان او نشـانم می دهد اما همـان حکــم عــدم باشد اثرهای خیالی را به هر نظاره حسنش شوخی رنگ دگر دارد تصــور چون توان کردن جمال بی مثالی را نیابی غیر اشک از پرده های چشم ما بیدل حــریر مـا بـه دل دارد هوای بر شکالی را (بیدل، 1384: 227) به این خجلت که چشمم دور از ان در خون نمی بارد عـرق خــواهد دمــانیدازجبینم برشکالی را( همان: 239) نتیجه ای که از مقایسه ی بلاغی دو غزل به دست می آید آن است که شعر شعبه ی هندی تمایل بیشتری به سمت وسوی نازک خیالی و استفاده ی هنرمندانه از عناصر خیالی دارد؛ به همین دلیل گستره ی نفوذ خود را در میان مخاطبان محدودتر کرده است و حالی که شعر شعبه ی ایرانی با رنگی تعادلی در استعمال عناصر بلاغی، گستره ی نفوذ بیشتری در میان مخاطبان دارد ."