چکیده:
کهن نمونه اصطلاحی یونگی است برای محتویات ناآگاه جمعی؛ یعنی افکاری غریزی یا میلی که به سازماندهی تجربیات بنا بر الگوهای از پیش تعیین شدهی فطری در انسان می پردازد. این تصاویر نخستین در طول روزگاران به اشکال گوناگون بروز کرده است ازجمله در قالب اسطوره و داستان چنانکه یونگ اسطورهها وافسانههای پریان را تجلی کهن نمونهها میداند.نمونه ی بارز این کهننمونهها را در ادب فارسی می توان در حکایت ها و داستان های مثنوی معنوی مشاهده کرد. یکی از داستانهای آموزندهی مثنوی که بیانگر توجه عمیق مولوی به مسائل روانی است، حکایت پادشاه و کنیزک در دفتر اول مثنوی است که اگر با دیدی تحلیلی و از منظر نقد روانشناسانه توجه شود، برخی از مسائل روانشناسی تحلیلی یونگ، از جملـه تـوجـه به نـاآگاه جمعی و برخی کهن نمونههای آن و خواب و رؤیا را میتوان مشاهده کرد که پرداختن به آنها در تحلیل اندیشههای مولوی راه گشا می باشد. در این مقاله سعی برآن است که حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی از نظرگاه روانشناسی تحلیلی یونگ بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
"" (یاوری، 1374: 120و121) آنیما که در اولین برخورد با ناآگاه برای انسان(خود) مکشوف شده است، دیری نمی گذرد که بیمار می شود: چون خرید او را و بر خوردار شد آن کنیزک از قضــا بیمار شد (مولوی،1387 : ج1/ 72 ) بیماری کنیزک به نوعی بیان گر آغاز بحران در زندگی شاه «انسان» است که بیشتر در مراحل آغازین تفرد individuation و در دوران میانسالی اتفاق میافتد، مو لوی نیز وجود بحران را در شخصیت بدین گونه شرح میکند: آن یکی خــر داشت پالانش نبود یــافت پـالان گرگ خـر را در ربود کوزه بودش آب مینامد به دست آب را چون یافت کوزه خود شکست (همان:72) شاه که در برابر بحران زندگی قرار گرفته سرگشته و حیران به خواسته های آنیما که در اینجا دیگر تغییر حالت داده و به خلاف جهت در حرکت است پاسخ مثبت میدهد و از طبیبان برای درمان آنیما به شیوه ی خود کمک میگیرد.
پس از سپری شدن شش ماه شیرین و خوش بر کنیزک و زرگر، شاه به توصیهی طبیب روحانی زهری کشنده به زرگر میخوراند که بر اثر آن زرگر به صورت تدریجی زیبایی خود را از دست میدهد و رفته رفته از چشم کنیزک میافتد: مــدت شش ماه میرانـدنـــد کام تا به صحت آمد آن دختــر، تمام بعد از آن از بهــــر او شربت بساخت تا بخورد و پیش دختر می گداخت چون که زشت و ناخوش ورخ زرد شد انــــدک اندک دردل او سرد شد (مولوی،1387:ج1/ 111) تلاش دوبارهی انسان بر آن قرار گرفته که به صورت آهسته سایه را به قسمت ناآگاه روان منتقل کند با این تفسیر که دیگر کاملا به وجه منفی سایه شناخت و آگاهی دارد و آنیمای انسان نیز بر اثر آگاهی وی دچار استحاله شده است و تدریجا در جهت مثبت حرکت می کند بنابراین تقریبا فرآیند تفرد در حال تکمیل شدن است و آنیمای مثبت جایگزین آنیمای منفی میشود و مایهی نجات انسان میگردد."